تاریخ انتشار : 24 سپتامبر 2016
ریگا کوردستان سرویس فرهنگی
به گزارش ریگا کوردستان در شمارهی ۱۰۲ سال پنجم هفتهنامهی روژان یادداشتی تحت عنوان «اینجا مریوان است» به قلم کاک ناصر کانیسانانی توجه مرا به خود جلب نمود. بزرگمنشی و قلم شیوای نویسنده، آتش اشتیاقم را در خواندن مطلب ایشان شعلهور ساخت. سطرها و جملهها و عبارات را پیدرپی به پایان بردم. با امید و اطمینان بدین که نویسندهی ارجمند سرانجام همچنان که عیبها را به زیبایی و با دقت برشمردهاند؛ نیمنگاهی نیز به هنر این شهر و دیار خواهند انداخت. ولی یادداشت به پایان رسید و جناب کانیسانانی که در نهایت دلسوزی و با بیانی دلنشین نورافکن انتقاد بر نقاط ضعف تابانده و زخمها و کاستیهای این شهر را نمایان ساخته بودند؛ شوربختانه معلوم شد که نسبت به گوشههای درخشان و نمرات قبولی کارنامهی آن در جنبههای گوناگون فرهنگی، ادبی، هنری، ورزشی و… سکوت و بیاعتنایی در پیش گرفتهاند. به دیگر سخن در نیت نیکوی نویسنده که یادآوری و زدودن اشکالات و کژیها از چهرهی این شهر زیباست؛ البته جای کمترین گمانی نیست. ولی پرسشی سربر میآورد که: آیا مگر این یادداشت را فقط مردمان مریوان میخوانند و بس؟ آیا اگر به هر صورت ممکن هممیهنان دیگری نیز که بخت دیدار و آشنایی نزدیک با مریوان را ندارند؛ بخواهند تنها از ورای یک یادداشت ژورنالیستی، با این غربیترین شهر استان کردستان که هماره به عنوان یکی از جاذبههای گردشگری نام برده شده؛ آشنا شوند؛ چه خواهد شد؟ آیا به راستی توصیف ایشان، توصیفی کامل و بدون نقص است و خوانندگان ناآشنا را با کلیت این شهر آنچنانکه بوده و هست؛ آشنا میسازد؟ آیا به راستی مریوان همان چیزی است که ایشان در آینهی نوشتار خویش نمایان ساختهاند؟ آیا دستکم بهتر آن نبود که نویسندهی محترم «اینجا مریوان است»؛ در پایان سخن خویش، به روشنی بدین واقعیت نیز اشاره میکردند که: مریوان ضرورتاً تمام آن چیزی نیست که در یادداشت انتقادی ایشان نموده شده و به مصداق سخن: نیمهی پر و نیمهی خالی لیوان، این شهر نیمهی پری نیز دارد که بازگویی آن قلم و مجال دیگری میطلبد و بدین ترتیب روزنهی امیدی برای مخاطبان مریوان ندیده برجای مینهادند و از مریوان، شناسنامهای مخدوش و نارسا به دست نمیدادند؟
اینجاست که نگارنده نه در مقام پاسخگویی و دیالکتیک، بلکه شاید در نقش تکمیل کنندهی یادداشت جناب کانیسانانی و در واقع به منظور پرداختن به نیمهی پر لیوان است که نگاشتن چند سطری را وظیفهی خویش دانسته است:
مریوان دیگر کجاست؟
مریوان غیر از آنچه که در یادشت جناب کانیسانانی آمده است؛ همچنین تنها با دریاچهی زریبار و کوههای زیبا و طبیعت بکر آن مزیّن نیست. مریوان از قدیمالایام به دارالعلم منطقه مشهور بوده و خوانین آن دیار در جهت جلب رضایت و جذب علمای زمان، گوی سبقت از هم ربوده و تمام توان خود را در خدمت بدانها، در طبق اخلاص گذاشتهاند. نتیجهی چنین جهد و تلاشی ظهور شخصیتهای برجستهای بوده که امروزه نیز مایهی مباهات و افتخار هر فرد فرهنگدوست و آگاهی میباشد. مصنف چوری، خاتو خورشید مریوانی، قانع، ناری، بیسارانی، معنک، شه پول و…
مریوان امروز
دلسوزان و فعالان فرهنگی و ادبی و هنری و ورزشی مریوانی اعم از شهری و روستایی قافلهای به راه انداختهاند که در نتیجهی آن، مریوان امروز، شهری پویا، فرهنگ پرور، هنرخیز، دوستدار محیطزیست و ورزشدوست به مانند ستارهای درخشان در آسمان کردستان میدرخشد. اگر محققی منصف با هر گرایش کاری، به قصد تحقیق، سفری به مریوان داشته باشد؛ مطمئناً با کولهبار و دستانی پر بازخواهد گشت. وجود دهها سازمان مردمنهاد (NGO) که هر کدام با صدها عضو فعال نشان از توسعهی فرهنگی و مدنیت رو به رشد این شهر میباشند؛ دال بر صدق گفتار است. میطلبد که در اینجا گوشهی چشمی به انجمنهای فعال مریوان که نمود پیشرف و تعالی اندیشهی جامعه و مدنیت امروز آن است؛ داشته باشیم:
– انجمن فرهنگی ادبی مریوان با ۲۸سال سابقهی فعالیت فرهنگی، برگزاری دهها کنگره و صدها سمینار و شب شعر و مناسبتهای فرهنگی و ادبی دیگر، مهد پروراندن صدها قلم مطرح امروز کردستان بوده و هست. که آخرین سوژهی کاری آن، سلسله سمینارهایی با موضوعیت “خشونتهای اجتماعی” به عنوان گفتمان روز، با حضور اساتید برجسته میباشد. انجمنی که به مثابه یک نشان افتخار، تحسین و احترام امپراتور شعر کردی «شیرکو بیکس» را برانگیخته و در خاطرهی خویش به یادگار دارد. «انجمن سبز چیا»ی مریوان، این نام آشنای دوست داشتنی، که توانسته انقلاب بزرگی در اندیشهی مردم نسبت به محیطزیست ایجاد نماید. انجمنی مردمی که با ابتداییترین امکانات و در نهایت دلسوزی و خستگیناپذیری، برای جنگ با دشمنان طبیعت و محیط زیست لباس رزم پوشیده است. آوازهی آن مرزها را درنوردیده و به عنوان انجمنی چنان تأثیرگذار مطرح میباشد؛ که با الگوبرداری از آن، انجمنهای بسیار دیگری متولد شدهاند. فعالیت آن شب و روز نمیشناسد و با اژدهای آتشهای ناخواسته در پیکار است. دایر نمودن کلاسهای آموزش حفاظت از محیطزیست برای اقشار مختلف مردم از شهر تا دورترین روستاها را همچون مسئولیتی خطیر بر دوش میکشد.
انجمن فرهنگی هنری ڤەژین (vazhin)، که کلاسهای آن با جذب استادان برجستهی کشوری با موضوعات روز از فلسفهی تاریخ تا فلسفهی غرب، از آموزش موسیقی تا طراحی و گرافیک و آموزش کودکان با موضوعات روز و جمعآوری اسناد و دستنوشتههای تاریخی کوششی جانانه دارد.
انجمن ژیانهوه انجمن مردمی پیشگیری از اعتیاد که ورزشکاران باشگاه آن، بر سکوی اول قهرمانی کشوری ایستادهاند. با برپایی نمایشگاههای بزرگ و تأثیرگذار متعدد و برپایی کلاسهای آموزشی، برای اقشار مختلف مردم شهر و روستا به جنگ بلای خانمانسوز اعتیاد رفتهاند.
انجمنهای دیگری همچون انجمن خوشنویسان، انجمن موسیقی، کانون سلامت ژین و … هر کدام به نحوی از انحاء در حد وسع و توان خود، تلاش چشمگیری را در جهت بهبود وضعیت موجود و تنویر افکار عمومی شروع نموده که نتایج آن در بلندمدت نمایان میگردد. قابل ذکر این که، فعالیتهای فرهنگی و ادبی و زیست محیطی، مختص شهر و شهر نشینان مریوان نمیباشد؛ بلکه روستائیان زحمتکش مریوانی هم، پابهپای شهرنشینان در تکاپویند و به عنوان مثال از تأسیس اولین انجمن ادبی روستایی ایران «انجمن ادبی روستای نی» مریوان، در سال …….. میتوان یاد کرد.
تئاتر مریوان
مریوان با داشتن چندین گروه مطرح تئاتر و هنرمندان بزرگ به عنوان «پایتخت بینالمللی تئأتر خیابانی» انتخاب شده که هر سال میزبان برگزاری جشنوارهی مذکور و دهها گروه مطرح جهانی میباشد. شبهای شهر مریوان در فصول مختلف سال، با حضور پراشتیاق تماشاگران و بازیهای دیدنی بازیگران تئاتر، شبهایی بهیادماندنی است.
گروههای رقص کوردی (هەڵپەڕکێ)
چندین گروه مطرح رقص کوردی -که نشان از غنای فرهنگی این دیار است- که با شرکت در جشنوارههای بزرگ کشوری و جهانی و بهروز نمودن آن با معیارهای هنری و ارائهی مقالات معتبر مربوطه هر ساله افتخاراتی را برای این خطه کسب مینمایند. همچنین اجرای برنامههای گوناگون فولکلور و سنتی با نامهای مختلف جهت آشنا نمودن نسل جوان با میراث پیشینیان حائز اهمیت است.
و امّا…
چند پرسش در مورد میزان نقش نهادهای رسمی در کاستیهای موجود
بیانصافی است که دلسوزی و تلاش هر کس و نهادی را که قدمی در بهبود وضع موجود برداشته نادیده بگیریم. که البته جهد بیشتری را میطلبد. با این حال پرسش اینجاست که تا چه اندازه میتوان مردم این شهر را مسئول این کژی و کاستیها دانست؟ و میپرسیم:
صدا و سیما
چقدر برنامههای آن به آموزش اصول شهروندی اختصاص یافته است؟ چقدر اخبار سازمانهای مردمنهاد را پوشش میدهد؟ چقدر جریان تکامل فرهنگی جوامع دیگر را منعکس مینماید؟ چقدر در ترمیم و توسعهی فرهنگ بومی تلاش مینماید؟ چقدر از فعالین فرهنگی در تهیهی برنامههای خود استفاده مینماید؟
آموزش و پرورش
چقدر مطالب درسی به امر مسایل شهروندی و قانونپذیری میپردازد؟ چقدر به صورت عملی به تربیت شهروندان اهتمام میورزد؟چقدر نونهالان و دانشآموزان را برای زندگی فردا مهیا میگرداند؟ معلمین ما تا چه اندازه با جوامع پیشرفته و موفق در زمینهی مسایل اجتماعی آگاه بوده و یا شدهاند؟ کدام جامعهی دیگر را غیر از جامعهی معیوب خود دیده تا شاگردان را با اندیشهای نو تربیت نمایند؟
جناب کانیسانانی در یادداشت خود، سیماهای گوناگونی از مشکلات مریوان را به نمایش گذاشتهاند که ما نیز پرسشهای خود را ضمن اشاره بدانها پی میگیریم:
جادهای که قتلگاه شده و شنیدن اخبار تصادفات و دیدن فوتنامهها بر در و دیوار، تراژدی روزانهی زندگی هر فرد مریوانی است. چه کسی مسئول چنین وضعیتی است؟ متأسفانه نمایندگان ما نقش خود را در این زمینه عامدانه یا ناآگاهانه گم کرده و به جای جذب بودجهی بهبود راهها و مسیرهای پرخطر، به نصب پارچهنوشتههای سوگواری و اعلام همدردی با بازماندگان (!) اکتفا مینمایند.
صدالبته مردم نیز در ایجاد چاله و خرابیهای کوچه و خیابان بیتأثیر نیستند؛ ولی آیا شرکتهای مخابرات، گاز، سازمان آب و همچنین شهرداری و سایر ارگانها کم نقشی در این زمینه دارند؟
چه کسی مسئول جمعآوری یا ساماندهی دستفروشان است؟
اینکه چرا مشکل باریک شدن پیادهروها و سد معابر رفع نمیگردد جای بسی سوال است! به راستی آیا رسیدگی نکردن به وضعیت پیادهروهای شهر توسط شهرداری و یا هر سازمان و ادارهی مربوط دیگر تعجب برانگیز نیست؟! در کدام شهر توریستی کشور چنین وضعیتی حاکم است؟ مگر شهرداری مسئول ایجاد اشتغال است که با چنین توجیهی درخصوص دستفروشان، از مدیریت معابر شانه خالی میکند؟ مگر پیادهرو محل کسب معیشت است یا محل عبور عابر؟
چه کسی مسئول قیمتگذاری است؟ چه کسی باید مانع ارائهی اجناس نامتجانس در یک مغازه با مجوزی غیرمرتبط و ناهمگون باشد؟ یا مانع چیدن اجناس مغازهداران در جلو مغازه شود؟ چه نهادی ناظر بر تعیین میزان اجارهبهای مغازهها در کل مملکت است؟ مگر چند درصد از مغازهداران صاحب ملک خویش میباشند؟!
ناگفته پیداست که بیتردید هر کدام از نهادهای متولی امر میتوانند در بهبود وضع موجود نقش بسزایی ایفا نمایند.
جناب آقای کانیسانانی از وضعیت مطالعه و بازار کتاب گلهمندند که به حق و بسیار هم به جاست. اما آیا چنین وضعیت اسفبار کتابخوانی تنها مختص مریوان است؟! مسلماً خیر. جهانسوم به طور اعم و ایران هم به طور اخص با بلای «کتاب گریزی» دست به گریبان است. اگر تیراژ کتابهای چاپ شدهی کشور خود را در چند سال اخیر بررسی نماییم؛ باید لباس عزا بپوشیم! هرچند در این باره ناگفته نماند که در تابستان سال جاری برای نخستین بار در ایران و شاید هم در خاورمیانه، به همت انجمن فرهنگی ادبی مریوان، شورا و همچنین شهرداری این شهر، کتابخانهای باز در پارک بزرگ شانو ایجاد شده، که در وضعیت کنونی بازهم جای بسی خوشحالیست.
معضل خرید و فروش پایاننامه نیز مختص شهر کوچکی همچون مریوان نیست. در جایجای کشور ما که زمانی مهد علم و ادب بوده و بزرگمردانی همچون رازی و فارابی و حافظ و سعدی و فردوسی و عمر خیام و شاعران و اندیشمندان کردی چون هژار و هیمن و دکتر سحابی را پرورانده؛ نمایش آگهیهای شرمآور تهیه و فروش پایاننامههای دانشگاهی به چشم میخورد و بخش شایان توجهی از تبلیغات بازرگانی در دنیای فیزیکی و مجازی را به خود اختصاص داده است. متأسفانه علم ما آرام آرام در حال جان دادن است.
چه کسی باید مانع ساخت و سازهای غیرمجاز در شهرکها و محلات جرم خیزحاشیهای باشد؟ چه کسی باید دست دلالان سودجو و منفعتطلب را کوتاه نماید؟
خشونت در خاورمیانه در اشکال مختلف موج می زند و انعکاس آن در رسانهها تأثیرات مخرب خود را بر پیکرهی جوامع وارد میآورد و به تناسب فرهنگ پذیرش آن، در زندگی فرد و اجتماع بازخورد خواهد داشت. تنها مریوان مبتلا به آفت خشونتهای اجتماعی نیست بلکه گریبانگیر کل منطقه شده است. اگرچه بازهم با احساس نیاز در مورد لزوم پیشگیری از رسوخ بیشتر خشونت، با برپایی سمینارهای زنجیرهای تحت عنوان «نگاهی به خشونتهای اجتماعی» و انجام کار فرهنگی، مریوان به کارزار خشونت رفته است و تحت تأثیر سمینارهای یاد شده، برخی از نشریات سایر استانها نیز، ستونهایی را بدین موضوع اختصاص دادهاند.
و سرانجام نکتهی آخر اینکه: مهاجرپذیر بودن مریوان و سکنا گزیدن و دل نکندن گردشگران و مهمانان از این شهر، گواهی است بر اینکه شاید نیمهی پر لیوان بر نیمهی خالی آن میچربد..!
فاتح مصطفایى