"ایل کورد" با گویش "کوردەلی"، پرگویشورترین ایل کورد فەیلی یا پەهڵەیی و نیز پرجمعیتترینِ ایلات کورد جنوبی و یکی از ایلات بزرگ کورد در جهان است.
تاریخ انتشار : 22 اکتبر 2016
ریگا کوردستان -سرویس فرهنگی ,شعر کوردی جنوبی، پنجاە سال زودتر از شامی کرماشانی و در میان “ایل کورد” آبدانان، آغاز شدە است
٭مقدمە
“ایل کورد” با گویش “کوردەلی”، پرگویشورترین ایل کورد فەیلی یا پەهڵەیی و نیز پرجمعیتترینِ ایلات کورد جنوبی و یکی از ایلات بزرگ کورد در جهان است.
این ایل در یک محدودەی جغرافیایی بە نام صفحەی کورد، ساکن میباشد.
شهر “پهلە”، مرکز بخش زرینآباد از خاستگاههای مهم این ایل میباشد کە یادآور “پهلە”ی باستانی، ایالت پررونق ایران دورەی اشکانیان و ساسانیان است و نیز زبان پهلەوی کە زبان رسمی ایرانیان زمان ساسانی بودە است.
هنوز هم، واژەی پهلەوی در نام کوردی “فەیلی” کە معرب “پەهڵەوی ـ پەهڵەیی” و دگرگون شدەی “فەهلەوی” میباشد، باقی ماندە است.
همچنین نام یکی از طوایف ایل کورد، کە بیشتر در جنوب عراق ساکنند و برخی از آنها نیز در شهرستان مرزی دهلران، بە نام طایفەی “بالەوی” معروفند کە با عنایت بە نزدیکی “پاڵەوی” کە در کوردی معادل “پهلەوی” است، بالەوی ،میتواند شکل دگرگون شدەی “پاڵەوی / پهلەوی /پهلەیی” باشد.
نام “کوردەلی”، از نامهای تکرار شدە بر روی نقشەی جغرافیایی ایلات کوردستان سوریە “روژئاوا” است و این لهجە بە همراە “کوردەکارە” لهجەی شمالی استان ایلام، یکی از دو لهجەی عمدەی کوردی فەیلی است.
در افواە عمومی لهجەی کوردەلی بە نام “ڤەرچە ڤەرچە / وەرچە وەرچه” و لهجەی کوردەکارە بە “ئەڕا ئەڕا” معروف میباشد.
“ئەڕا” و ” وەرچە = لە بەر چە” ، در کوردی فەیلی ایلامی بە معنای “چرا ـ برایِ ” میباشد.
ـ ماسپی
ماسپی، نام یکی از طوایف هجدەگانەی ایل کورد، در جنوب استان ایلام است کە شخصیتهای سیاسی، فرهنگی و موثر را در ایران و عراق، پروراندە است، کە یکی از آنها سلیمانخان کورد، از بزرگان و عیاران ماسپی کورد فەیلی جنوب عراق، میباشد کە افسانەهای زیادی، از رشادتهای وی در مقابلە با تعرض اعراب بە کوردها، در افواە عمومی جاری است.
نام ماسپی، را همان نام باستانی چندهزارسالەی دوران ورود آریائیان بە ایران میدانند.
ـماسپیها در گذر تاریخ و زمان
پارسها به شش طایفەی شهرنشین و دەنشین و چهار طایفه چادرنشین تقسیم شده بودند.
شش طایفه اول عبارتاند از:
پاسارگادیان، مارافی ها، ماسپی ها، پانتیاله ها، دروسیه ها و گرمانی ها.
چهار طایفه دومی عبارتاند از: داینها، مردها، دروپیکها و ساگارتیها.
از این طوایف سه طایفه اول بر طوایف دیگر، برتری داشتهاند و دیگران تابع آنها بودهاند.
هرودوت در این مورد مینویسد:
“وقتی کوروش برای نخستین بار افرادی را برای جنگ با مادها گرد میآورد ، فقط سه طایفه از ده طایفه پارسی آمدند.
این سه طایفه عبارت بودند از:
«مارافیان»،«ماسپیان» و _اصیلزادهتر از همه_«پاسارگادیان» که هخامنشیان از این طایفه بودند. سه طایفه دیگر وابسته به این طوایف بودند.
«فون گال»،معتقد است که سه نوع متمایز پارسی را میتوان در ردیف نگهبانان نقش برجسته تخت جمشید تشخیص داد و آنان را به سه طایفهای که هرودوت میگوید مربوط دانسته است.
استدلال او بر مبنای نوع کلاه و آرایش گیسو و تجهیزات هر یک از آنهاست و از نظر او آنهایی که بیشتر به ایلامیها شبیه هستند باید «ماسپی»ها باشند و آنهایی که به شاه نزدیکترند «پاسارگادی»ها.
موج اول مهاجرتی پارسها، همزمان با دیگر خویشاوندان آریایی آنها، مادها به نواحی غربی ایران سرازیر شدند و اطراف دریاچه ارومیه و کرمانشاه ساکن شدند. برای نخستین بار در سالنامههای آشوری سلمانسر سوم در سال ۸۳۴ قبل از میلاد، نام کشور “پارسوآ” در جنوب و جنوب غربی دریاچه ارومیه برده شدهاست.
ـماسبذان “ماسپذان”
ماسپذان، یکی از نامهای باستانی استان ایلام است.
در کتب متعدد دوران اسلامی، بە برخورد سپاە اعراب و “کوردان ماسپذان” اشارە شدە است.
بە نظر میرسد کە کوردهای ماسپذان، همان ماسپیان آریایی دوران ماد و هخامنشی باشند. ماسپی، نزدیکترین نام بە ماسپذان است.
٭معرفی شاعر
هواسعلی نوروزی، شاعر معروف کورد، از ایل کورد “کوردەلی”، طایفه ماسپی میباشد کە در دوران حکومت غلامرخان علوی “ابوقدارە”، والی کورد فەیلی پشتکوه “ایلام کنونی”، بوده است.
اشعار ایشان، همواره در بین مردم از محبوبیت خاصی برخوردار بوده و وی اولین شاعر کورد جنوبی، است کە بە یکی از گویشهای گفتار کوردی جنوبی، غیر از گویش گورانی یا اورامانی، و پیش از شامی، شعر سرودە است.
اشعار وی بە ثبت وقایع رخ دادە شدە در زمان زندگیاش و هجویات بودە و بجز در سوگـسرودەاش، روایت، مهمتر از شعریت میباشد.
با مطالعەی این اشعار میتوان بە برخی وقایع و نوع معیشت و فرهنگ غالب بر زمان زندگی شاعر، آگاهی یافت.
این اشعار در قالب مثنوی کوردی موسوم بە “توڕە”، گفتە شدەاند.
وزن اشعار وی ده هجایی، بودە و هر بیت قافیەی خاص خود را داشتە و بر اساس این قالب فاقد ردیف میباشند.
زبان بە کار گرفتە شدە بسیار سادە و محاورەای و بە لهجەی کوردەلی، از گویش کوردی فەیلی، خاص ایل کورد، میباشد.
و نقطەی قوت آن، سلیس بودن زبان و بە کار بردن زبان محاورە و گفتار و در زمان امری بدیع بودە است.
اصولا در آن هنگام، شعر کوردی، در میان کوردهای فەیلی ، بە دو نوع شعر تقسیم میشدە است:
شعر جدی و فاخر، کە بە گویش کوردی گورانی کە زبان رسمی شعر کلاسیک بودە، سرودە میشدە و زبانی فاخر و مضامینی عالی، عرفانی و … داشتە است.
اما نوع دیگر، شایەری، بودە کە نظم و بداهەسرایی و عمدتا هجو و چیستان بودە، و یا مشاعرە و اشعاری، کە در مراسم عزاداری کوردی چەمەری “چەمەر” خواندە میشدە، و یا گوورانی “ترانە” و هوورە و … و در قالب تک بیت “بەیت”، کە بە استناد گفتەی سوارەی ایلخانیزادە، فراگیرترین ژانر ادبی کوردی، میباشد، سرودە شدەاند و عمدتا مضامینی عاشقانە و یا طبیعتگرایانە داستەاند.
شایەری، بە زبان محاورەای و گفتار سرودە میگردیدە و مکتوب نمیشدە است.
بە سرایندەی شایەریها، “شایەر” میگفتەاند و برعکس شعر، معمولا “شایەری” را کاری بیهودە و فاقد جایگاە اجتماعی، میدانستەاند.
در بیت زیر جایگاە شایەر، از گیوە دوزی، بە عنوان یک شغل سادەی اجتماعی نیز، کە در قدیم در حد واکس زدن، بە شمار میرفتە، فرومرتبەتر انگاشتە شدە است،
شایەر وە نیشتن ماڵێ وێرانە
گیوکەر ها هووڵِ کیسە و هەمانە
٭ترجمە:
هجوگو و ناظم با نظمسرایی، وقتش را بە بطالت مسگذارند،
حال آنکە گیوەدوز ، در همان هنگام چند گیوە و انبان و کیسە و… بافتە است.
اشعار شادروان “هەواس کورد” را میتوان بە نوعی، شعر گذار از مرحلەی شایەری، بە خلق شعر جدی اجتماعی و پساکلاسیک دانست کە همانند همەی آغازگران سادەگی و بیپیرایەگی خاص خود را دارد، کە ممکن است، امروزە آن را فاقد”شعریت” لازم و در حد نظم تلقی کنند، ولیکن بە دلایلی کە ذکر گردید، از حیث تاریخنگاری ادبیات کوردی، بسیار حایز اهمیت میباشند.
تاکنون گمان میرفت کە “شامی کرماشانی”، در دهەی بیست شمسی، اولین کسی بودە کە در کنار چند شعر بە زبان ادبی موسوم بە گورانی، چند شعر نیز در قالبهای غزل و نیز شعر اجتماعی، بە زبان گفتار یا محاورە، گویش کوردی جنوبی ـ لهجەی کرماشانی ـ شعر سرودە است.
اگر بە تاریخ شعر کوردی جنوبی مکتوب شدە، رجوع بکنیم، بدون شک شامی، از دو جهت گویش بە کار بردە در سرایش شعر ـ مضامین غیرعرفانی و واردکردن مسایل اجتماعی، تاریخساز میباشد.
در آخرین پژوهش بە عمل آمدە توسط اینجانب در صفحەی کورد، و بە ویژە شهرستان آبدانان، بە عنوان مرکز صفحەی کورد، با نام چندین شاعر معروف ولیکن معرفی نشدە، برخورد نمودم کە در این حوزە میزیستەاند، ولیکن دریغ و درد اشعار این عزیزان، مکتوب نشدە و یا بر اثر رخدادهای اجتماعی و شیوەی معیشتی کوچروی، وقوع جنگ تحمیلی و … از بین رفتە است.
نامدارترین این افراد و قدیمیترین آنها “محمدرحیم خان کورد”، رییس صفحە کورد و ولایت هویزە بودە که متاسفانە اشعار کوردی این رجل دورەی قاجاری و خوشنویس برجستە، در دسترس نمیباشد.
این شاعر، از طایفەی تشمال، خانهای محلی کورد، بودە است.
دیگر شاعر برجستە و مکتبدار دورەی قاجاری، مرحوم “ملا ابراهیم فەیلی”، جد خاندان سپیدنامە است.
وی در مکتبخانەی خود در شهر ایلام، متون کوردی و فارسی و عربی و دینی را بە گویش کوردی فەیلی، تدریس میکردە، و خود نیز منظومەهایی چند را بازسرایی کردە است.
ایشان اگر چە شاعری بزرگ است، اما تحتتاثیر رویەی همەی شاعران کورد، بە گویش کوردی گورانی “اورامانی” اشعارش را سرودە است.
وی پس از سقوط والیان کورد فەیلی و شکست قیام موسوم بە “جنگ رنو”، در مقابلە با قشون دولتی رضاخان، بە عراق مهاجرت فرمودە و در شهر کورد فەیلینشین “کوت”، ساکن گردید و در آنجا، بە دلیل تسلط بر امور دیوانسالاری، خط بسیار زیبا و اشراف بر امور کورد فەیلی، بە عنوان مسئول ثبت سجلی این مردمان در شرق و جنوب عراق منصوب گردید.
ملا ابراهیم فەیلی، در نهایت در یک شرکت چندملیتی شاغل شدە و بە همین دلیل علاوە بر زبانهای کوردی، عربی، فارسی، بر زبان انگلیسی نیز تسلط یافت، اما کماکان بە کوردی گورانی شعر سرود.
این شاعر نامدار، در یک بیت بە نیای خود کە از ایل کورد، طایفەی زەڕووش آبدانان بودە است، اشارە دارد و میفرماید:
“گوفتەی ملایکەن ، ئەسڵش زەڕووشەن
ترازوو وە دەس شەکەرفرووشەن”
٭ترجمە
سخن ملایی است کە اصالتا کورد زەڕووش “زرگوش” است
کە ترازوی سخن در دست دارد و شکر شعر کوردی را ، بە همەگان ارزانی میدارد این بیت یادآور همانند کردن “زبان کوردی”، بە شکر است کە خانای قبادی، شاعر بزرگ کورد اورامانی نیز در این رابطە چنین سرودە است:
“هەر چەن مەواچن فارسی شەکەرەن
کوردی، جە لای من، بەر شیرینتەرەن”
٭ترجمە:
اگر چە میگویند که فارسی شکر است،
اما کوردی، در نزد من از شکر هم شیرینتر است.
دیگر شاعر ایل کورد، “ملا رووسەم فەیلی ـ ملا رستم فەیلی”، از ایل کورد شوهان بودە کە وی نیز اشعارش را بە کوردی گورانی و یک شعر را نیز بە کوردی سورانی سرودە کە در میان همەی قدمای کورد جنوبی، فقط وی بە گویش سورانی ، آن هم صرفا یک شعر سرودە و از این نظر، یک استثنا میباشد.
شاعران فوق ذکر، شاخصترین شعرای ایل کورد در دوران قاجاریە بودەاند کە همەگی بە گویش کوردی گورانی، و نە محاورەی ایل خود، شعر فاخر سرودەاند.
از دیگر شاعران بزرگ ایل کورد “کاظم شاعر زەڕووش” است کە زبان محاورە را بە جای گویش گورانی، برگزیدە، ولیکن از نظر زمانی متقدم بر شامی کرماشانی و “هەواس کورد” نمیباشد.
٭جایگاە ممتاز و استثنایی
هەواس کورد ماسپی
” هواسعلی نوروزی”
هەواس کورد، شاعر اواخر دوران قاجاریە و همعصر دورەی غلامرضاخان علوی، آخرین والی کورد فەیلی و همعصر ملاابراهیم فەیلی است.
وی، برای اولین بار، دست بە کاری ممتاز و بە نوعی ساختارشکنی در شعر کوردی زدە و برخلاف روال معمول شعرای کلاسیک کوردی، کە در مضامین عرفانی، روایی، منظومە ، مناجاتنامە شعرسرایی میکردەاند، در مضامینی دیگر شعر سرودە کە بە نوعی بە نگارش اتوبیوگرافی و سرگذشت نگاری فردی ـ قومی خود، بودە و نیز از دیگر کارهای مهم وی، سرودن شعر بە گویش محاورەای و گفتار ایل کورد “کوردەلی”، بودە ، موضوعی کە در آن هنگام ، نە تنها یک مزیت و فضیلت شمردە نمیشدە بلکە، نشانەی عدم تسلط شاعر بر گویش فاخر گورانی، بە عنوان زبان ادبی شعر کلاسیک کوردی، با قدمت و تسلطی دستکم هشتصد سالە کە ریشە در ” کلام یارسان ” و کتاب مقدس “سەرئەنجام” دارد، بە شمار میرفت.
ولیکن استاد “هەواس” ، جسورانە و بیاعتنا بە این روند چند صد سالە، راە را برای شعرای پس از خود، از جملە “کاظم شاعر” ، گشودە و شاید بتوان گفت کە فقدان سواد مکتبخانەای، اگر برای دیگران نقمت بودە، برای وی و شعر کوردی، نعمت و امروزه دلیل پیشرفت بە شمار میرود.
تاریخ ولادت وی حدودا سال ۱۲۱۰ هـ.ش ،و وفاتش ۱۲٨۰ هـ.ش، است و محل دفن وی، در جوار امامزادە سید ابراهیم “س” ـسوراهم کوردـ در روستای بەردی پهلە میباشد.
وی اشعارش را پیش از شامی کرماشانی، کە همعصر دوران پهلوی دوم و دکتر محمد مصدق، بودە، سرودە و بە همین دلیل، میبایست “استاد هەواس کورد” را ، سرآغاز سرودن شعر کوردی جنوبی، بە گویشی غیر از گورانی دانست، نە شامی کرماشانی را، اگر چە “شعریت” در اشعار شامی، بیشتر از شعر هەواس است و قیاس کیفی، بین شعر این دو آغازگر، قیاسی منصفانە نیست.
از حیث تاثیرگذاری نیز، انصاف آن است، بگوییم علیرغم اینکە اشعار شامی کرماشانی سە دهە پس از مرگش، یعنی در دهەی شصت هجری ـشمسی، و بە همت انتشارات سروش، بە چاپ رسیدە و در آن زمان، شعر کوردی جنوبی توسط اساتیدی همچون پرتو کرماشانی و تمکین کرماشانی و سایرین بە اوج رسیدە بود و آنان، راە جدیدی را با به استخدام گرفتن قالبهای عروضی و وارد کردن مضامین و نگاهها و تکنیکهای نوین، آغاز کردە بودند، اما باز هم ، باید گفت کە اشعار شامی، بە دلیل مرکزیت کرماشان، کە تنها شهر و کلانشهر غرب کشور بودە، و نیز شهریتر بودن اشعار شامی و همچنین بە کارگیری “من” جمعی و قومی و ملی، توسط وی، در مقابل “من” شخصی و قبیلەای کە در شعر “هەواس” پیدا است، در تحلیلی جامعتر، پر اثرتر از اشعار “هەواس کورد” و دیگران در ایجاد تحول و پایەریزی شعر کوردی جنوبی، موثر بودە است.
“هەواس کورد”، با غلامرضاخان علوی، آخرین والی کورد فەیلی، ارتباطات نزدیک داشته بەطوری که والی همیشه از اشعار هەواس بهره جسته و بە رسم خوانین و والیان کورد، ایشان را خلعت “خەڵات” نمودە است.
متاسفانە هەواس، نیز همانند شامی کرماشانی و بسیاری دیگر از بداهەسرایان کورد، سواد خواندن و نوشتن نداشته تا اشعارخود را مکتوب بکند و بە همین دلیل بسیاری از اشعار ایشان، با مرگ بزرگان ایل کورد، کە حافظان شعرهای وی بودەاند، به دست فراموشی سپرده شدەاند.
علیایحال، برخی از اشعار وی، بە دلیل فراگیری فراوان هنوز هم توسط مردمانی کە آنها را ازبرکردەاند، تا بە امروز سینه به سینه، باقی ماندە است.
ـ نمونە برخی اشعار هەواس کورد
از جمله اشعار معروف وی، کە هنوز هم در بین مردم، نقل میشوند، شعرهایی است کە با داستانهای زیر همراە است.
۱ـ نمونەی شعر یک، “ئیمەی کورد”
معروف است کە والی، بە رسم مشارکت، انجام پروژەهای عمرانی بزرگ را بە مردم واگذار مینمودە است.
یکی از این پروژەها، کندن جوی و انهار و احیانا ایجاد بند انحرافی بر روی رودخانەی میمه برای آبیاری زمینهای زراعتی “جول منیری” ، یا به عبارت صحیحتر “دوڵِ مونیری” بود.
بە همین دلیل، سران طوایف ایل کورد را فراخوان مینماید تا با همیاری یکدیگر این پروژه را به انجام برسانند.
بدیهی است ، بە دلیل نبود امکانات لازم، همه کارهای آن پروژە، میبایست، توسط نیروی انسانی و زور بازو انجام میگرفت که کاری بسیار سخت و طاقت فرسا بوده است.
در نهایت ، بە دلیل فقدان امکان غلبە بر توپوگرافی و … ، این پروژه ناتمام رها میشود.
در فرایند همیاری در اجرای اینگونە پروژەها، بر اساس یک زمانبندی، وظایفی برای طوایف مشخص میشدە است.
طوایفی کە در این فرایند شرکت میکردند از دادن مالیات معاف میشدەاند.
و بە جای دادن نقدینەگی و محصول، کار عامالمنفعە انجام میدادەاند، بە این کارها “گەلکاری” و یا “کار گروهی ” میگفتەاند.
گفتە میشود، زمانی که نوبت طایفەی ماسپی میرسد، “هەواس “، به عنوان سخنور این طایفە کە مورد لطف والی نیز بودە، بە دلیل سختی کار و نیز آگاهی بر بینتیجە بودن کار، شعری را سرودە و بە خدمت والی فرهنگدوست میرود، و آن را میخواند.
۱ـئاغای میرِ پەنج ! “فتح السلطنه”!
جوو ده دەیم کەنن، یه حەکم تونە؟
٭ترجمە:
جناب میرپنج! جناب فتح السطنە!
نهر آب در زمین دیم کندن، آیا بە حکم توست؟
۲ـ نه ئاو، نه زەلاو، نه نەی، نه وێشه
پووق پەق شاڵِنگ ده دەمِ تیشه
٭ترجمە:
نە آبی بر این سرزمین سوار خواهد شد و نیزاری پدید خواهد آمد و نە بیشەزاری
اگر چە صدای کلنگ و تیشەی ما ، بە گوش میرسد
۳ـ تو حوکوومەتی، ئوو خان ناوِته
کەس توم نەێخِسێ دەی پاریاوته
٭ترجمە:
تو حکومتدار هستی و خان والی و صاحباختیار
و کسی را یارای بذر افشاندن در پاییندست آبیاریهای تو نیست
۳ـ ئیمەی “کورد”، نەیریم توانای ئی کاره
فرار کەریمِن، چیم، ڤەر “عماره”
٭ترجمە
ولیکن بدان، ما مردمان ایل کورد، توانای این کار و بیگاری را نداریم
اگر لازم شدە بە شهر العمارە، در عراق، نیز خواهم گریخت ، ولی این کار بیهودە را ادامە نخواهیم داد
والی، کە بە شعرای کورد محبت داشتە و با “هەواس کورد”، روابط حسنەای داشتە، تشریح کلیت موضوع را میشنود.
والی، از موضوع خرسند و قانع میشود، ایشان را خلعت “خەڵات” میدهد و میفرماید کە کار پروژە را، موقتا تعطیل کنند و بررسی در مورد چند و چون پروژە صورت گیرد و این پروژە در نهایت تعطیل میشود.
در زمان والیان، رسمی وجود داشتە کە بر اساس آن، چنانچە طوایفی بە دلیل خشکسالی و هر دلیل دیگری توان پرداخت مالیات را پیدا نمیکردە و یا این کە خدمات برجستەای انجام میدادە و یا در مرزداری اقدامی شجاعانە میکرداند، برای مدتی، بە دستور والی از مالیات معاف میشدە و اصطلاحا “مال معاف” میشدەاند و والی طایفەی ماسپی را بە پاداش این اطلاعرسانی معاف میکند و سپس با اصرار وی، همەی طوایف هجدەگانەی کورد را معاف میکند.
علیرغم همەی این رفاقتها، شعری دال بر مدح کردن والی، از این شاعر دیدە نشدە کە نشانی از آزادمنشی شاعران کورد و نیز عادت حسنەی والی است، کە برخلاف مشی دورەی قاجاری، در دستگاە خود مدحپروری ننمودە و حتی نقل میشود کە در مواردی برخی شعرا، کە نقد و هجو سیستم نیز کردەاند، مورد غضب غلامرضاخان والی واقع نشدە و وی از آنان دلجویی کردە است.
در این رابطە حکایتی از نحوەی برخورد والی با یکی از رندان ایل کورد، موسوم بە محمدرشید چوبین نقل میشود کە گویا همانند بهلول دانا، خود را بە سادەگی میزدە، و زندگی خیلی سادە ولی رندانەای داشتە و سیستم والیگری را هجو نمودە کە جالب توجە است.
۲ـنمونەی شعر دوم ـفەرەنجی شڕ
نقل است کە در زمان والیان ، بالاپوشهای مجلسی دستدوز بروجردی “ورووگردی”، بسیار گرانقیمت و فاخر بودەاند.
هەواس کورد، کە قبلا یک لباس فرم، از این مدل را از والی بە هدیە گرفتە، برای بار عام والی کە در مسیر میمه به تختان در حرکت بودە، میرود.
گویا در بین راه سارقان، بە تاراج گروە رفتە و لباس و گیوەهای ذیقیمت وی را نیز میبرند.
هەواس کورد، مجبور میشود، یک فەرەنجی مندرس ، “نوعی پالتو نمدی” را کە بە وی میدهند ، بپوشد و با آن نزد والی برود.
معروف است کە وی، این شعر را میسراید و در حضور والی آن را قرائت مینماید:
۱ـسترەی دو چەرخی “ورووگردی”م
شیت و شات کردن دِ ناوِ ئووردی”م
٭ترجمە
بالاپوش خوشدوخت، دستدوز بروجردی
و فخرفروشیام در میان جمع
۲ـ ئەر خوەی بخوازێ رسقت بوِڕێ
کەرێ دِ ڤەرت “فەرەجی” شڕێ
٭اگر خدا، خودش بخواهد رزق و روزیات را ببرد
تنپوشی از نمد شبانی، بە جای بالاپوش رسمی ، بر تنات خواهد کرد
والی که متوجه موضوع میشود، از وی دلجویی کردە و مجددا بە وی خلعت و کادو میدهد.
۳ـنمونە شعر سوم ـ برالِ کورد
گفتە میشود ، زمانی، هەواس کورد، هفت راس بز داشته و در محلی بنام “چاڵِ کومو”، گرگ هر هفت بز وی را میخورد.
شاعر از سر ناچاری، برای کارگری، نزد اقوام کورد فەیلی خود بە عراق، میرود.
پس از مدتی، با سوغات فراوان، به همراهی کاروان کوردهای “م
ەمیوند” و “دەشتی”،
بە ایران برمیگردد.
در بین راه، شب هنگام در محلی بەنام “قره تپە”، در کمند سارقان عرب “تەیره ، تەریە” افتادە ، و وی با کولەبار خود، از تاریکی شب استفاده کردە و آنها را از دستبرد سارقان عرب رهانیدە و میگریزد و در حین گریز، راه را گم میکند ، و پس از مدتی سرگشتی در هلتها، بالاخرە به روستای کوردنشین بیشەدراز “وێشەراز” دهلران، میرسد، و شعر زیر را میسراید:
۱ـ هەفت بزِن داشتم، چین ڤەر “چاڵ، کومو”
بزِنەل خوریان، نه بیم وه هوومو
٭ترجمە:
هفت بز داشتم بە مرتع “چال کومو” آنها را بردم
بزهایم را دریدند
۲ـ ئەڵگرتم چییم لای، برالِ “کورد”م
پیلِ هەفت بزِن ، ڤِ سەوقات گرتم
٭ترجمە:
از ناچاری بە عراق رفتم، نزد برادران کوردم برای کارگری
و آنها بە اندازەی پول هفت بز، پول و کادو کمکم کردند
۳ـ قافڵەی “مەمی” و قافڵەی “دەشتی”
چِ نان ده بلم چِ نان ده کشتی
٭ترجمە
همراە با قافلەی مسافرانی از خاندانهای کورد “مەمیوند” و “دشتی”
چە در بلم و چە در کشتی، کنایە از زیادی بار و سوغات سایرین بە نسبت خودش
۴ـڤەر “قەرە تەپە”، شوونموون رەسی
ڤِ “تەعال”، “ئیگول” بی، ڤِ قرپ و ڤِ قی
٭ترجمە
تا بە قرەتپە رسیدم و منزلگاهمان شد
بە یکبارە ، داد و فریادهایی با عربی بە گوش رسید کە “میگویم، بیایید”
۵ـ ئەژ ئەو قافڵه ، خوەم ئەژۆن زل بیم
منیش ئەژ رێیەی باریکئاو ول بیم
٭ترجمە
از آن قافلە فقط من زبر و زرنگ بودم و دررفتم
ولی باز در سر راە باریکآب، گم شدم
۴ـنمونەی شعر چهارم
ظاهرا در زمان زندگی شاعر، دزدیدن احشام، رواج داشتە، و هر از چند گاهی، اموال و احشام آنان، مورد دستبرد سارقان قرار گرفته است.
از جمله زمانی دزدان بەصورت مسلح تمام گوسفندانش را غارت میکنند، و شاعر رنجیدە خاطر، شعر زیر را میسراید.
ئێڤارە دێرێ ڤِ دەمِ خوروو
تەریەلە رژیان ڤِ گوروو ، گوروو
٭ترجمە:
عصرگاهان، بە هنگام غروب
راهزنان ریختند بر سر ما، گروە گروە
رژیان دِ سەرم ، ئەژ چەپ و ئەژ راس
چوار دەورم دان، ڤِ تیر خڵاس
٭ترجمە:
ریختند بر سر من از چپ و از راست
محاصرەام کردند، تیر خلاصزنان
پووقەی وەرەنگدڵ، دەوارم دڕی
بووتکِ دۊنیا ئەژ پەرچیم بڕی
٭ترجمە
همزمان با صدای شلیک، سیاەچادرم هم سوراخ سوراخ شد
و هر چە مال دنیا از احشام داشتم، بە یغما رفت
٭وەرەنگدڵ، نام نوعی اسلحە بودە است.
۵ـ بداهەسرایی
بداهەسرایی، از جملە شیوەهای مورد علاقەی شعرای مردمی کورد فەیلی، و عامەی مردم بودە ، بە نحوی کە گاە بە وجود این اشعار فخرفروشی نیز میکردەاند.
معروف است همزمان با “هەواس کورد”، در درەشهر، شاعری بداهەسرا میزیستە است .
از آنجایی که ایلوندان کورد، جهت تهیه گندم آذوقه به درەشهر میرفتەاند این شاعر لەکیسرا، همیشه مردم کورد را هجو میکردە، خبر بە هەواس میرسد و وی ماموریت مییابد کە در مشاعرەای، بە رسم شعرای آن زمان، وی را شکست دهد.
برای مشاعرە بە درەشهر میرود و بە سنت آن زمان، مهمان آن شاعر میشود.
آن دو توافق میکنند کە در حضور بزرگان مشاعرە و بە نوعی “شعرآزمایی” بکنند.
شرط این شعرآزمایی، از یک سو و در صورت باخت هەواس، بخشیدن باری بود کە “هەواس کورد” برای فروش بە درەشهر آوردە بود، و از سوی دیگر و باخت مرد شاعر درەشهری، دادن خەڵات “جایزە” دادن از سوی آن شاعر و عدم هجو ایلوندان کورد بودە است.
مشاعرە برگزار میشود و در نهایت، هەواس، در این مشاعرە پیروز میشود و جایزە “خەڵات” قابل توجهی، دریافت میکند و از آن تاریخ به بعد، آن شاعر، با ایلوندان کورد، با زبان هجو صحبت نمیکرده است.
از آنجایی که اشعار آن جلسه، بە هجویات بوده، و در کلیەی هجویات کوردی، زبان محاورە و گفتار بە خدمت گرفتە میشدە، فلذا، نوشتن اشعار و بحث، در مورد آن اشعار، ضرورتی ندارد.
گفتە میشود کە هەواس کورد، یکبار با شاعرەای از دیگرات ایلات کورد، نیز، مشاعرە داشتە است.
نکتەی حایز اهمیت حضور زنان شاعرە، در عرصەی ادبیات کوردی جنوبی است، کە اگر چە معمولا در حد بداهەسرایی بودە و متاسفانە ثبت و ضبط نگردیدە، اما در همین حد و بە ویژە مشاعرە با شعرای مرد، نشانەی حضور جدی آنان، در مسایل اجتماعی و فرهنگی بودە کە در میان همسایەگان عرب و تورک و فارس، بیسابقە بودە است.
۶ـ مرگـسرودە
استاد سیروس شمیسا، در صفحەی پنج پیشگفتار کتاب “نگاهی بە فروغ” میگوید: موثرترین شعر هر شاعر بزرگی، مرگ اوست و فقط بعد از سرودە شدەن این آخرین شعر غمناک است کە شعرهای دیگر او معنای کامل خود را باز مییابند.
آخرین شعر هەواس کورد، “مرگـسرودە”ای است، سوزناک.
وی در این قطعە کە فقط سە بیت آن در دسترس است، بە نابینا شدن خود در آخر عمر اشارە میکند، و با توجە بە اینکە، ایل کورد “طایفەی ماسپی”، در منطقەی موسیاە گورازان آبدانان، صاحب باغات انگور سیاە بودەاند، در همذات پنداریی شگرف، زبان حال خود را از زبان درخت انگوری میسراید کە از داغ نشنیدن شعر و سخنان خوب هەواس، کە در آن هنگام کور و پیر خانەنشین شدە، درخت تاک، نیز بی بر و میوە شدە و در شاخەهایش نیز توانی نماندە و بی دست و توان برگیری افتادە است.
شاید در ضمیر ناخودآگاە شاعر، همذاتپنداری با درختی کە دیگر، حتی میوەی سیاە نمیدهد، نشانەای از مرگ و نیستی مکرر باشد، بە ویژە اینکە بدانیم، درخت انگور، خود، در ادبیات کلاسیک ما، نماد سرمستی و شادابی است.
او شعر را غمگنانە با “هنا ـ هانا” کردن، یعنی داد زدن و فراخوان کردن و مدد جستن، آغاز کردە کە در ادبیات و فرهنگ کوردی، واژەای با بار مفهومی خاص است.
نقطەی اوج این شعر، در فرم و معنا و محتوای شعر نیست و میبایست آن را در بیرون از شعر و در انتخاب جسورانەی وزن شعر جست.
سایر اشعار باقی ماندە از شاعر و نیز رسم معهود مثنویهای روایی کوردی ، موسوم بە “توڕە ـ tuře”، در اوزان هجایی دوری، هشت و دە هجایی، و با تکرار نیممصرعهای چهار و پنج هجایی سرودە میشدەاند.
هەواس کورد، در این شعر، از وزنی بدیع بهرە جستە کە دوازدە هجایی است و در آن، هر مصرع از سە بخش، و هر بخش، از چهار هجا، تشکیل شدە است.
این وزن در اشعاری کە خاص مویەهای کوردی و لوری است، کاربرد دارد و این انتخاب وزن را کە در شعر کوردی کمتر سابقە دارد و بیشتر در مویەـسرودەهای “میر نەورووز”، شاعر پرتوان لورستانی کە اشعاری نغز بە گویش لوری، سرودە، قابل مشاهدە است.
این اقدام تازە و گزینش وزن، از کارهای زیربنایی و خلاقانەی هر شاعر و همان فوت کوزەگری است کە صرفا از نبوغی سرشار جوشیدن میگیرد.
انتخاب وزن، خوانش شعر را ترجیحا در حالت تقطیع شدەای کە باعث آوردن بخشی از واژە در بخش دیگری از شعر، راحتتر و ممکن میکند و بە همین دلیل، هر بخش از هر مصرع، دوبار و بار اول بە شکلی کە راحتتر خواندە شود، آوردە شدە است
این شعر، بیانگر بهرە بردن شاعر ، از حسن همجواری کورد و لور، دو قوم همتبار و همسایە، در “صفحەی کورد” ایلام، و نمونەی مثبتی از تاثیرپذیری متقابل این دو فرهنگ خویشاوند و ساختار هجایی همخوان این دو گویش است و میدانیم کە متقابلا، میرنوروز لور، نیز از اوزان هجایی کوردی، بهرە جستە است.
ـ شعر مرگـسرودە
۱ـئێڤارە، “دا
رەل”ِ مێو “کر
دن” هنایێ
ـ ئێڤارە دارەلِ مێو کردن هنایێ ـ
٭ترجمە:
عصرگاهان درختهای مو “انگور سیاە، با صدای بلند مویە و داد و بیداد میکنند
۲ـ دەنگِ “هەواس
کورد” نییە، “گر
تیم ” بڵایێ
ـ دەنگ هەواس کورد” نییە، گرتیم بڵایی ـ
٭ترجمە:
ـصدای “هواس کورد” بە گوش نمیرسد و همەی درختهای انگور بلازدە شدەایم
۳ـدارِ مێو ڤت:
کوور بییە چاو،
چەپ و راسێ
ـ دارِ مێو ڤت: کوور بییە چاو، چەپ و راسێ ـ
٭ترجمە:
درخت انگوری گفت: چشمهای چپ و راست او کور شدە
۴ـبێ ڤەرِم، خوەم،
ڤەر قسەلِ
هەمە خاسێ
ـبێڤەرم، خوەم، ڤەر قسەلِ هەمە خاسێ ٭ترجمە:
از غصە بی بر و میوە شدەایم، بە یاد آن همە سخنان شیرین و خوبش
۵ـ هەواس “بیما
رەو” مردن ڤەێ
دیارێ تاو
ـ هەواس، بیمارەو مردن ڤەی دیارێ تاوـ
٭ترجمە:
هواس بیمار است و مرگ بر او سایە انداختە و تاب و توانش را بردە است
۶ـخاونِ مێو،
سێیەل و “کور
د”ِ بەرئەفتاو
ـ خاونِ مێو سێیەلەو کوردِ بەرئەفتاو ـ
٭ترجمە:
صاحب و باغبان این همە درختهای انگور سیاە سایە پروردە ، آن کورد سرزمین آفتاب
ـسخن پایانی
در پی خواندن مرگـسرودەی شادروان “هەواس کورد”، میبایست با نقل دو خاطرە تلخ از پروسەی گردآوری اشعار در دسترس این شاعر تاریخساز، بە پایان میبرم.
در پرس و جوهای بە عمل آمدە، کاشف بە عمل آمد کە دو تن اشعار این شاعر را از بر بودەاند، مرحوم علیقلی پیرانی، بزرگ خاندان پیرانی، از “ایل کورد” آبدانان و نیز احمد روشنی، معروف بە “احمد زەڕووش” کە در قید حیات است.
و رفتن بە خدمت ایشان، بە تعبیر بیهقی، یکی قصە بود پر آب چشم، چرا کە پس از سلام و احوالپرسی معمول، وقتی سراغ اشعار هەواس را گرفتیم، وی فریادی جگرخراش از دل برآورد و گفت: ای داد بیداد، نکند، هەواس مردە است و بە دنبال من آمدەاید تا در چەمەری “سوگوارەاش” ، “ڕاو ڕاو ـ ڕا ڕا” بکنم و با بداهەسرایان و نوای ساز و دهل، اشعار سوزناکش را بخوانم.
آلزایمر، فقط پیرمرد بزرگ “زەڕووش /زرگوش” را نشانە نرفتە بود، حافظەی تاریخی ـ ادبی “ایل کورد” ما را نیز ، نشانە رفتە بود کە اهمیت ثبت و ضبط اشعار در سینە و حافظەی شاعران بزرگ و متلها و افسانەها و فرهنگ عامە را از یاد بردە و باعث گم شدەن نیمەی تاریخی ـ فرهنگی خود، در اعماق قرون شدەایم و دریغا کە کماکان، تاریخ ما، مدام تکرار میشود.
آلزایمری تاریخی، کە حافظەی تاریخی ما را هم پاک کردە است.
در پایان از همکاری صمیمانە و زحمات شاعر ارجمند کرم نوروزی، نوادەی هەواس کورد، کە طبع چون و مثنویهای روان را از جد پدری خود بە ارث بردە و شاعری پرکار در گویش کوردی فەیلی، لهجەی کوردەلی، است و چراغ شعر و شاعری را در این خاندان خوشقریحە روشن نگاە داشتە، بسیار سپاسگزارم
تالیف :مصطفی بیگی “رودوس فەیلی”