ریگا کوردستان – سرویس اجتماعی
قبل از بحث درباره هر چیزی خود را ملزوم به ذکر چند نکته مهم میدانم که اساساً بهعنوان کسی که کارشناسی ارشد جامعهشناسی دارم نمیتوانم به اتفاقات اجتماعیای که پیرامونم میافتد بدون واکنش باشم و سکوت را برگزینم و چه چیزی مهمتر از اینکه بحثی جمعی و مربوط به جان انسانها باشد! بدون شک در مورد چنین اتفاقاتی هیچ پیش فرض اخلاقی نخواهیم داشت و از همه مهمتر یکی از اصلیترین و بنیادیترین گزارههای جامعهشناسی مبتنی بر این است که همه مسائل اجتماعی چندوجهی هستند و نمیتوان مسائل را تکوجهی تحلیل کرد و تعینی ذات گرایانه به مسائل داشت! بیش از بیست روز تمام است که از آخرین قتل فجیع در شهرستان قروه میگذرد اما تا بدین لحظه حتی یک تحلیل و یا یک نوشتار درجه چهارم و پنجم هم در این رابطه نوشتهنشده است و هر آنچه نوشتهشده است یا خبری کوتاه در حد پاراگراف یا ابراز خوشحالی یا انزجار در پیج های فضای مجازی مربوط به این شهرستان است. شاید دلیل این عدم ری اکشن در شهری که بیش از ١٢ دکتری جامعهشناسی دارد! را در این نوشتار بتوان برداشت کرد و سعی بر این خواهیم داشت که نگاهی گذرا بر بافت اجتماعی شهرستان قروه داشته باشیم و با ذکر چندین نمونه از قتلهای فجیع در این شهرستان و تأکید اساسی و واکاوی قتل یک جوان به نام “x” بە بررسی سازوکار اوباشیگری بپردازیم.
تاریخچه مختصری از شهرستان قروه:
شهرستان قروه یکی از شهرستانهای استان کردستان که مابین سنندج و همدان قرارگرفته است و بانام قدیمی بلوک اسفند آباد شناختهشده است و از دو اقلیت ترک و اکثریت کورد زبان تشکیل شده است کوردهای این شهرستان متشکل از چرداول و لەیلاخی و هەورامی و جاف های شیخ اسماعیلی و لەکها است و اکثریت دین اسلام با دو مذهب سنی شافعی و شیعه دوازده امامی و اقلیت اندکی بهایی است. با احتساب جمعیت روستایی بعد از سنندج بزرگترین شهرستان استان کردستان است. پیشنه و قدمتی مطرح نداشته است و تا قبل از شهر شدنش روستایی بوده که با عنوان قروه قصلان شناخته میشده است قصلان روستایی در هفت کیلومتری قروه که دارای شاخصهای مهمی همچون قلعه و حمام و چاپارخانه بوده است اما از دوره قاجار و با احداث راه همدان- سنندج و سر راه قرار گرفتن قروه در این مسیر بهعنوان پتانسیلی مناسب برای بزرگتر شدن مطرح میشود و با احداث تلگراف در قروه، قصلان اهمیت خود را از دست میدهد و روند کوچ از روستاهای اطراف به قروه شروع میشود.
بافت اقتصادی:
شهرستان قروه دارای دو دشت حاصل خیز (بان لەیلاخ و چەرداول) است که اکثریت قریب بهاتفاق اهالی این شهر منبع درآمدشان کشاورزی و دامداری است هرچند که این شهرستان دارای منابع عظیم معدنهای سنگ مرمر و گرانیت و کریستال و مرمریت و طلا و پوکه نیز هست اما کشاورزی منبع اصلی درآمد شهروندان است.
جامعه مدنی:
این شهرستان دارای پیشنه فعالیتهای مدنی و مردمی عمیقی نیست و فعالیتهای انجمنی در این شهرستان بهصورت مقطعی به عادتی نهادینهشده است! جدیترین انجمن در این شهرستان در اوایل دهه هشتاد با نام ان. جی.او “طنین” تأسیس شد و بعد از مدتی فعالیتهای این انجمن به دلایل فعالیتهای سیاسی منحل شد همزمان با طنین انجمنهای عمار و یاسین نیز از فعالیتهای ضعیفش بازایستاد. در سال ١٣٨۶ ان.جی.او “سروشت” تأسیس شد و در کنار این انجمن مردمنهاد انجمن ادبی و انجمن تئاتر نیز فعالیت داشتند. بعد از مدتی انجمن سروشت به علت نبود امکانات مخصوصاً مکان فعالیت و عدم حمایت از سوی ادارات به حالت منفعل درآمد. بعد از گذشت سالها انجمن معلولین و انجمن محیط زیستی “سراب سبز” و “دار” تأسیس شد. در تاریخ قروه آموزشگاه موسیقی در کمتر از پنج سال اخیر دایر شده است! انجمن زنان نیز بعد از مدت کوتاهی منحل شد و انجمن روانشناسی همچنان باکمی و کاستی به راه خود ادامه میدهد. انجمن سروشت سال ١٣٩۴ با برگزاری انتخابات عمومی و مشخص شدن اعضای اصلی دوباره فعالیت خود را از سر گرفت اما بعد از یک سال دوباره منفعل شد! در این میان انجمن تئاتر منحل و انجمن”دار” و “سراب سبز” بدون تقریباً هیچ فعالیتی همچنان بر این مقطعی بودگی فعالیت مدنی در این شهرستان مهر تأیید میگذارند. آخرین انجمنی که در این شهرستان مجوز فعالیت را گرفته است انجمن جامعهشناسی ایران شاخه کردستان-شهرستان قروه میباشد.
آنچه عدم علاقه عمومی و فراگیر این شهرستان به فعالیتهای مدنی را نمیتوان به دلیل خاصی ارجاع دارد دلیلی بر پرداختن به آن نیست زیرا بخش بزرگی از ارزش سازی و هنجارمند کردن جامعه به عهده فعالیتهایی است که در قالب سیستمی به نام آموزش و پرورش جای میگیرد و اینکه آموزش و پرورش از نهاد خانواده و گروه همسالان و نهادهای مدنی و نهاد: آموزش و پرورش و…. متشکل است.
تاریخچه مختصری از شهرستان قروه:
شهرستان قروه یکی از شهرستانهای استان کردستان که مابین سنندج و همدان قرارگرفته است و بانام قدیمی بلوک اسفند آباد شناختهشده است و از دو اقلیت ترک و اکثریت کورد زبان تشکیل شده است کوردهای این شهرستان متشکل از چرداول و لەیلاخی و هەورامی و جاف های شیخ اسماعیلی و لەکها است و اکثریت دین اسلام با دو مذهب سنی شافعی و شیعه دوازده امامی و اقلیت اندکی بهایی است. با احتساب جمعیت روستایی بعد از سنندج بزرگترین شهرستان استان کردستان است. پیشنه و قدمتی مطرح نداشته است و تا قبل از شهر شدنش روستایی بوده که با عنوان قروه قصلان شناخته میشده است قصلان روستایی در هفت کیلومتری قروه که دارای شاخصهای مهمی همچون قلعه و حمام و چاپارخانه بوده است اما از دوره قاجار و با احداث راه همدان- سنندج و سر راه قرار گرفتن قروه در این مسیر بهعنوان پتانسیلی مناسب برای بزرگتر شدن مطرح میشود و با احداث تلگراف در قروه، قصلان اهمیت خود را از دست میدهد و روند کوچ از روستاهای اطراف به قروه شروع میشود.
بافت اقتصادی:
شهرستان قروه دارای دو دشت حاصل خیز (بان لەیلاخ و چەرداول) است که اکثریت قریب بهاتفاق اهالی این شهر منبع درآمدشان کشاورزی و دامداری است هرچند که این شهرستان دارای منابع عظیم معدنهای سنگ مرمر و گرانیت و کریستال و مرمریت و طلا و پوکه نیز هست اما کشاورزی منبع اصلی درآمد شهروندان است.
جامعه مدنی:
این شهرستان دارای پیشنه فعالیتهای مدنی و مردمی عمیقی نیست و فعالیتهای انجمنی در این شهرستان بهصورت مقطعی به عادتی نهادینهشده است! جدیترین انجمن در این شهرستان در اوایل دهه هشتاد با نام ان. جی.او “طنین” تأسیس شد و بعد از مدتی فعالیتهای این انجمن به دلایل فعالیتهای سیاسی منحل شد همزمان با طنین انجمنهای عمار و یاسین نیز از فعالیتهای ضعیفش بازایستاد. در سال ١٣٨۶ ان.جی.او “سروشت” تأسیس شد و در کنار این انجمن مردمنهاد انجمن ادبی و انجمن تئاتر نیز فعالیت داشتند. بعد از مدتی انجمن سروشت به علت نبود امکانات مخصوصاً مکان فعالیت و عدم حمایت از سوی ادارات به حالت منفعل درآمد. بعد از گذشت سالها انجمن معلولین و انجمن محیط زیستی “سراب سبز” و “دار” تأسیس شد. در تاریخ قروه آموزشگاه موسیقی در کمتر از پنج سال اخیر دایر شده است! انجمن زنان نیز بعد از مدت کوتاهی منحل شد و انجمن روانشناسی همچنان باکمی و کاستی به راه خود ادامه میدهد. انجمن سروشت سال ١٣٩۴ با برگزاری انتخابات عمومی و مشخص شدن اعضای اصلی دوباره فعالیت خود را از سر گرفت اما بعد از یک سال دوباره منفعل شد! در این میان انجمن تئاتر منحل و انجمن”دار” و “سراب سبز” بدون تقریباً هیچ فعالیتی همچنان بر این مقطعی بودگی فعالیت مدنی در این شهرستان مهر تأیید میگذارند. آخرین انجمنی که در این شهرستان مجوز فعالیت را گرفته است انجمن جامعهشناسی ایران شاخه کردستان-شهرستان قروه میباشد.
آنچه عدم علاقه عمومی و فراگیر این شهرستان به فعالیتهای مدنی را نمیتوان به دلیل خاصی ارجاع دارد دلیلی بر پرداختن به آن نیست زیرا بخش بزرگی از ارزش سازی و هنجارمند کردن جامعه به عهده فعالیتهایی است که در قالب سیستمی به نام آموزش و پرورش جای میگیرد و اینکه آموزش و پرورش از نهاد خانواده و گروه همسالان و نهادهای مدنی و نهاد: آموزش و پرورش و…. متشکل است.
بنابراین بخشی از نهادینه کردن و آموزش جامعه در این شهرستان دچار نقص است! نقص مدنی. شاید دلایل بیشماری را از دلیل زیست محیطی تا دلایل تاریخی برشمارد. اینکه قروه شهری بلند و کوهستانی که بسیاری از ماههای سال را در مسیر باد و سرما قرار دارد این نکته شاید رخت را از جمع شدنهای مکانی در حوزه عمومی را بر خواهد بست! دلیل اقتصادی به نظر نویسنده اصلیترین دلیل این نا همبستگی در این شهرستان است. اکثر مردم این شهر یک فصل کامل (تابستان) و نیمه فصل دیگر (بهار) حضوری در شهر ندارند و مشغول کار کشاورزی هستند! از طرف دیگر تکثر مذهبی و لهجههای زبان کوردی (باوجود مزیتهای خویش) بهنوعی مانعی برای احساس یکی بودگی در این شهرستان است و یکی دیگر از دلایل عدم احساس قروه ای بودگی و بهتبع آن عدم مسئولیتپذیری مدنی انگی است که از طرف مردم عامه به کوردها زده میشود که این شهر در اصل ترکاند و شماها مهاجر و این شهر، شهر شما نیست!
بنابراین فعالیت انجمنی و مدنی در شهری که به صورتی مداوم و فعال شهروندان آن قروه ای هستند و نیستند و بینابینی حضور سوژه انسانی در شهر، کند و شرایط را پیچیده کرده است.
بنابراین خوانش ما از مسائل اجتماعی بدون در نظر گرفتن چنین شرایطی از این شهرستان تقریباً خوانشی ناقص خواهد بود. یکی از ویژگیهای عمومی این شهرستان در مقایسه با شهرهای اطرافش (کرماشان، سنندج، همدان) پایین بودن آمار درگیریهای خیابانی و تعداد بسیار اندک پدیدهای به نام اوباش (منظور لات خیابانی) است، اما دقیقاً در مقابل این قضیه در این شهرستان بهطور متوسط هرساله شاهد قتلی فجیع هستیم که از نمونههای آن میتوان به سلاخی کردن مردی در جلوی چشمان خانوادهاش در خیابان پروین اعتصامی و سربریدن همسر و یک مرد و انداختن جنازه آنها در چاه در شهرک امام خمینی “خوارجائه” و بریدن سر پیرمرد و پیره زنی در “قلعه” به خاطر دزدی و نمونههای دیگر قتلهای فجیع که لازم به ذکر نیست.
شاید او را همه شهر ندیده باشند اما همه او را میشناسند نمونههای زیادی از درگیریهای خیابانی و چاقوکشی و اربده کشی و …
هرچند مدت یکبار محکوم میشد و بعد از آزاد شدن از زندان به سبک زندگی قبلی ادامه میداد! تا اتفاق بسیار ناگوار ایشان که روایت است: چند نفری دست به تجاوز به زنوشوهری میزنند که قصد پیادهروی را در خارج از شهر کرده بودند “x” و دوستانش دستگیر میشوند و به اعدام محکوم میشود و بقیه هم به حبسهای سنگین از ابد به پایین. اما بعد از مدتی حکم x به ابد نزول مییابد و بعد از چند سال حبس دوباره آزاد میشود! چند سال از آزادی x میگذرد تا که در چند روز گذشته جنازه ایشان و دوستش”y” در جلوی درب ترمینال قروه-دهگلان کشف میشود. جنازهای که دهها گلوله را در خود جایداده بود و به شکل فجیعی به قتل رسیده بودند.
اما همانگونه که در مقدمه مطرح شد به هیچ شیوه نویسنده سعی در پیشداوری و نتیجهگیری اخلاقی در مورد شخص ایشان ندارد و سؤال ما این است آیا با مرگ او مسئله اوباشیگری در این شهر حل خواهد شد؟! آیا مسئله خشونت چیزی ذاتی و منتسب به شخص ایشان بود و با حذف ایشان مسئله اوباشی گری در این شهر آمیخته خواهد شد؟!
جامعە شناسی هرگونه رویکرد ذات گرایانه را مردود میداند و رویکردی چندوجهی بە مسائل دارد و اساساً تضاد علم جامعهشناسی با روانشناسی این است که روانشناسی تمامی مسائل اجتماعی را به عوامل فردی تقلیل میدهد و به شکلی ذاتگرایانه مسائل را به شخص منتج میکند! اساساً جامعهشناسی معتقد است که نمیتواند شرایط سیاسی اقتصادی خانواده و اجتماعی را درروند مسائل در نظر نگرفت.
شخص مذکور چرا بعد از اولین حبسش دوباره به رفتارهای پیشین و ضد هنجاری جامعه ادامه میدهد خود بحثی بزرگ و پیچیده است که خارج از توان و رشته این جانب است. اما مهمترین مسئله در این رابطه این است که در قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران تعیین حد و حدود و تعریف جرم و مجرم و مجازات با جزئیترین شیوه پردازششده است اما کافی نیست! دخل و تصرف در قانون شاید بزرگترین دلیلی است که شخص نامبرده بهعنوان رفتاری مقاومت گرایانه و بهنوعی به رسمیت نشناختن قدرت قانون و پلیس ابراز هویت میکرد و نمونه آن تیراندازی هوایی در پاساژ سعید! اما چه میشود کرد مرگ او نهتنها حل مسئله نیست بلکه بهشدت محکوم است و عملی مذبوحانه است. ایکس خود قربانی است قربانی مسائلی ریشهدار که تنها و تنها با درک درست و تبارشناسی این مسئله میتوان به راه حلی انسانی دست یازید.
دو ضعف بزرگ سیستم قضایی بروکراسی سرسامآور و نفوذپذیری عواملی است که شخص ذیحق را مجبور خواهد کرد که شخصاً عدالت را برقرار کند و کنش خشونتبار را با مقبولیت خویش توجیه کند! از طرف دیگر ضعیف بودن جامعه مدنی در این شهرستان برای نهادینه کردن بسیاری از مفاهیم مانند گذشت و مصالحه و همزیستی و تلورانس و مدارا و همچنین رفتارهای شهروندی مانند پیشگیری از خشونت، مسائل زنان، مسائل محیط زیستی، پرورش هنرمندان و … که همانطور ذکر شد بر عهده انجمنها و نهادهای مردمنهاد است که مابین قدرت و عامه قرار میگیرند و از طرفی نامحسوس بودن حوزه عمومی در این شهر و مخصوصاً عدم وجود پاتوقهای روشنفکری بهنوعی جزیرههای جدا از هم انسانی را ساخته است که در بهترین حالتش در قلیان سراها و پرسه زنی خیابانی و پاساژی نمود پیدا میکند!
بنابراین خوانش ما از مسائل اجتماعی بدون در نظر گرفتن چنین شرایطی از این شهرستان تقریباً خوانشی ناقص خواهد بود. یکی از ویژگیهای عمومی این شهرستان در مقایسه با شهرهای اطرافش (کرماشان، سنندج، همدان) پایین بودن آمار درگیریهای خیابانی و تعداد بسیار اندک پدیدهای به نام اوباش (منظور لات خیابانی) است، اما دقیقاً در مقابل این قضیه در این شهرستان بهطور متوسط هرساله شاهد قتلی فجیع هستیم که از نمونههای آن میتوان به سلاخی کردن مردی در جلوی چشمان خانوادهاش در خیابان پروین اعتصامی و سربریدن همسر و یک مرد و انداختن جنازه آنها در چاه در شهرک امام خمینی “خوارجائه” و بریدن سر پیرمرد و پیره زنی در “قلعه” به خاطر دزدی و نمونههای دیگر قتلهای فجیع که لازم به ذکر نیست.
شاید او را همه شهر ندیده باشند اما همه او را میشناسند نمونههای زیادی از درگیریهای خیابانی و چاقوکشی و اربده کشی و …
هرچند مدت یکبار محکوم میشد و بعد از آزاد شدن از زندان به سبک زندگی قبلی ادامه میداد! تا اتفاق بسیار ناگوار ایشان که روایت است: چند نفری دست به تجاوز به زنوشوهری میزنند که قصد پیادهروی را در خارج از شهر کرده بودند “x” و دوستانش دستگیر میشوند و به اعدام محکوم میشود و بقیه هم به حبسهای سنگین از ابد به پایین. اما بعد از مدتی حکم x به ابد نزول مییابد و بعد از چند سال حبس دوباره آزاد میشود! چند سال از آزادی x میگذرد تا که در چند روز گذشته جنازه ایشان و دوستش”y” در جلوی درب ترمینال قروه-دهگلان کشف میشود. جنازهای که دهها گلوله را در خود جایداده بود و به شکل فجیعی به قتل رسیده بودند.
اما همانگونه که در مقدمه مطرح شد به هیچ شیوه نویسنده سعی در پیشداوری و نتیجهگیری اخلاقی در مورد شخص ایشان ندارد و سؤال ما این است آیا با مرگ او مسئله اوباشیگری در این شهر حل خواهد شد؟! آیا مسئله خشونت چیزی ذاتی و منتسب به شخص ایشان بود و با حذف ایشان مسئله اوباشی گری در این شهر آمیخته خواهد شد؟!
جامعە شناسی هرگونه رویکرد ذات گرایانه را مردود میداند و رویکردی چندوجهی بە مسائل دارد و اساساً تضاد علم جامعهشناسی با روانشناسی این است که روانشناسی تمامی مسائل اجتماعی را به عوامل فردی تقلیل میدهد و به شکلی ذاتگرایانه مسائل را به شخص منتج میکند! اساساً جامعهشناسی معتقد است که نمیتواند شرایط سیاسی اقتصادی خانواده و اجتماعی را درروند مسائل در نظر نگرفت.
شخص مذکور چرا بعد از اولین حبسش دوباره به رفتارهای پیشین و ضد هنجاری جامعه ادامه میدهد خود بحثی بزرگ و پیچیده است که خارج از توان و رشته این جانب است. اما مهمترین مسئله در این رابطه این است که در قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران تعیین حد و حدود و تعریف جرم و مجرم و مجازات با جزئیترین شیوه پردازششده است اما کافی نیست! دخل و تصرف در قانون شاید بزرگترین دلیلی است که شخص نامبرده بهعنوان رفتاری مقاومت گرایانه و بهنوعی به رسمیت نشناختن قدرت قانون و پلیس ابراز هویت میکرد و نمونه آن تیراندازی هوایی در پاساژ سعید! اما چه میشود کرد مرگ او نهتنها حل مسئله نیست بلکه بهشدت محکوم است و عملی مذبوحانه است. ایکس خود قربانی است قربانی مسائلی ریشهدار که تنها و تنها با درک درست و تبارشناسی این مسئله میتوان به راه حلی انسانی دست یازید.
دو ضعف بزرگ سیستم قضایی بروکراسی سرسامآور و نفوذپذیری عواملی است که شخص ذیحق را مجبور خواهد کرد که شخصاً عدالت را برقرار کند و کنش خشونتبار را با مقبولیت خویش توجیه کند! از طرف دیگر ضعیف بودن جامعه مدنی در این شهرستان برای نهادینه کردن بسیاری از مفاهیم مانند گذشت و مصالحه و همزیستی و تلورانس و مدارا و همچنین رفتارهای شهروندی مانند پیشگیری از خشونت، مسائل زنان، مسائل محیط زیستی، پرورش هنرمندان و … که همانطور ذکر شد بر عهده انجمنها و نهادهای مردمنهاد است که مابین قدرت و عامه قرار میگیرند و از طرفی نامحسوس بودن حوزه عمومی در این شهر و مخصوصاً عدم وجود پاتوقهای روشنفکری بهنوعی جزیرههای جدا از هم انسانی را ساخته است که در بهترین حالتش در قلیان سراها و پرسه زنی خیابانی و پاساژی نمود پیدا میکند!
از طرف دیگر اتفاقات خشونتبار کنشگرانه از همین شیوه نه تنها مسئله خشونت را در این شهر حل نمیکند بلکه به شیوهای پاک حل صورت مسئله میباشد و این اتفاقات در خاطره جمعی شهر ذخیره خواهد شد و به صورتی اتوماتیک وار و ناخودآگاه دوباره این اتفاقات باز تولید خواهد شد و باید در آینده منتظر و شاهد این مسائل باشیم. بنابراین دوباره بهعنوان دبیر انجمن جامعهشناسی شهرستان قروه x ها خود قربانی هستند قربانی تمامی مسائلی که بهسادگی از کنار آنها میگذریم و هیچ اهمیتی برایشان قائل نیستیم قربانی تمامی به بازی گرفتن رأی من و منها در انتخابات مجلس و شورای شهرتان که به وعدههای صدور مجوز روزنامه و هفتهنامه و فصلنامه و انجمنها و …. هیچگاه عمل نکردید! ساختار بروکراسی پیچیده شما تنها دامنگیر من و منهای فعال مدنی است! و بیمهریهایتان برای فراهم نکردن یک ساختمان برای انجمنهایمان و …. اینها دردهایی خواهند شد که تومور وار گریبان گیر تک تک اعضای جامعه ما خواهند شد!
اینجا قروه است دشتی سرد در مسیر باد با چنین وضعیت جامعه مدنیای هرچه بادا باد!
اینجا قروه است دشتی سرد در مسیر باد با چنین وضعیت جامعه مدنیای هرچه بادا باد!
“ارسلان هدایتی”