تاریخ انتشار : 29 دسامبر 2016
ریگا کوردستان – سرویس فرهنگی
مقدمه
آنچه مسلم است آدابورسوم هر دوره آیینهی است که وضعیت اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی و سیاسی آن دوره را نشان میدهد. بالطبع افراد جامعه نقشآفرینان این آدابورسوم هستند و تکتک افراد جامعه در پاس داشت و دستاوردهای ارزشمند جامعه در مقابل نسل آینده مسئول هستند. که گاهی این آدابورسوم با همان سبک اولیه از نسلی به نسل دیگر منتقل میشود و گاهی دستخوش تغییراتی در ساختار ظاهری میگردد. زنده نگهداشتن آدابورسوم هر قوم دلیل بر پویایی و هدفمند بودن افراد آن جامعه است.
در کرماشان همواره بزرگان زیادی در عرصههای ادبیات و هنر درخشیدهاند که شامی هم از این نبوغ خدادادی به بهترین نحو استفاده نموده است. «شامی یا شاه مراد فرزند مرحومان خدا مراد و فانوس در سال ١٢٩۶ در محلهی چنانی کرماشان تولد یافته و بگفتهی خودش در سن چهارسالگی به مرض آبله نابینا گردید. پدر و مادر ر در کودکی از دست داد. هیکلی جسیم با پنجههای قوی و مچهای ستبر داشت که حاکی از انجام کارهای عضلانی ممتد بود. زیرا پس از فقدان ابوی و نابینایی، در مقابل مشقات و رنجها قد علم کرد و برای آنکه سربار جامعه و عاطل و باطل نباشد تن بکار داد و در منزل مرحوم حاج امان الله معتضدی که مردی مشهور و سرشناس بود و در صفا و سادگی زبانزد و بهمنزلهی حسام خاندان خویش به شمار میرفت. به انجام کارهای محوله پرداخت.»(سلطانی،٨:٣٧۴)
شامی نابینا و بیسواد با سرنوشتی متلاطم و روحی شکننده به جهان شعر و شاعری پای نهاد و با سرودن اشعار کوردی کرماشانی تا جایی پیش رفت که او را بنیان گزار سبک ساده در اشعار محلی کرماشان میدانند که مبتنی بر منطبق کردن زبان عامیانه با زبان شعری است. اشعار شامی به زبان کوردی جنوبی و با لهجه کرماشانی سروده شده است. زبان شامی در شعر کوردی، زبانی تازه و روان است و کتاب عروضش تسبیح چنددانهای او در دستانش بود. اما بهحق باید او را رودکی شعر کوردی دانست. وی اشعاری نیز به زبان فارسی سروده است. مضمون اشعار وی در کرانشینی بیان فقر و تنگدستی طبقه فرودست اجتماع و محرومیتهای آنان به زبانی عامیانه است. وی بادانش و درایت خود، در خلال اشعارش تصویری گویا و روشن از چگونگی زندگی مردم روزگار خویش به دست داده است. شامی اشعاری نیز با مضمون سیاسی دارد که بازآفرینی یک گفتگو میان شاعر و نخستوزیر وقت، محمد مصدق است. از شامی کرمانشانی یک دیوان و مجموعه اشعار به چاپ رسیده است. کلیات او یکی از مآخذ امثال وحکم در گویش کوردی کرماشانی است.
شامی از معدود شاعرانی است که در سالهای نوجوانی با حمایت بزرگان شهر کرماشان مانند مرحوم شمس العلما، آقا شمسالدین آل آقا، توانست در مجالس آنها با شاه کارهای خیام و سعدی و حافظ آشنا شود و در کوچه و بازار که خواندن اشعار شاعران محلی رسم بود، ظرایفی در ذهن او مینشست و این تجربهها طبع سرشار او را به غلیان آورد و شروع به سرودن اشعاری با مضامین غالباً اجتماعی نمود. محمدعلی سلطانی مینویسد: شامی از گردش روزگار و یتیم شدن در سن کودکی و از دست دادن بینایی گفت و شروع به دکلمه نمودن اشعار خود کرد. و همواره شعر گلشن راز شیخ محمود شبستری دربارهی نعمت بینایی میخواند.
«عدم، آیینه، عالَم، عکس و، انسان/ چو چشم عکس، در وی شخص پنهان
تو چشم عکسی و او نوردیده است/ به دیده دیدهای را دیده دیده است؟»(گلشن راز به کوشش برزگر خالق،١٣:١٣٨٢)
سرانجام شامی در دوم آذرماه سال ١٣۶٣ در سن ۶٧ سالگی به دنبال یک بیماری طولانی درگذشت و در باغ فردوس شهر کرماشان به خاک سپرده شد.
هرگز نمیرد آنکه دلش زنده شد به عشق/ثبت است بر جریده عالم دوام ما
فرهنگعامه
فرهنگعامه یا فرهنگ مردمی، اصطلاحی است که در سال ۱۸۴۶ از سوی ویلیام تامس (william Thams)عتیقهشناس انگلیسی ابداع شد و به نحوهی زندگی انسانها در طبیعت، رفتارها و همچنین معناهای مشترکی گفته میشود که عامه مردم جامعه در زندگی روزمره با آن سروکار دارند.(پاینده،١٣٨۶ :١٧-٢۵)
ساموئل کنیگ از سامنر نقل میکند که: سامنر فرهنگ را عبارت از آدابورسوم و سنن و تأسیسات (نهادهای اجتماعی) میداند.» وی همچنین میگوید: «آدابورسوم اجتماعی عبارت از آدابورسوم معمولی است که خودبهخود در یک جامعه برای مواجهه با مسائل زندگی اجرا میگردد، این آدابورسوم عبارت از مقررات و روشهای معمولی که از نسلهای پیشین به نسلهای بعد انتقالیافته و بر حسب ضروریات، آداب تازهای به آن افزوده میشود. و آداب اجتماعی تنها وسیله تطبیق خود با اجتماع است، یعنی انسان برای حل مسائلش تدبیرهای خاص میاندیشد و در نتیجه، زندگی اجتماعی وی تقریباً به طور کامل شامل یکرشته آدابورسوم است.»(کنیگ،١٣۵٣: ۵٧)
سرزمین ایران با تاریخى کهن، بهویژه شهر باستانی کرماشان با تنوع فرهنگها و گویشهای مختلف دارای آدابورسوم منحصربهفرد خود بوده است. شامی با قریحهی خدادادی خویش با کاربرد فرهنگعامه در اشعارش سعی در حفظ این فرهنگ گرانبها نموده است. در این پژوهش جلوههایی از آن موردبررسی قرار میگیرد.
«کِرانشینی»
شعر کرانشینی در قالب ترجیعبند شامل ٢٩ بند و در هر بند یک بیت برگردان دارد. شامی در ورای زبان ساده و صمیمی با استفاده از فرهنگعامه دنیای واقعی مستأجران و خانهبهدوشان را با مضامینی از قبیل، نقل مکان، اسبابکشی، فروش و گرو نهادن وسایل برای اجارهبها، سکوت مظلومانه مستأجران در برابر شیطنتهای کودکان مالک، قوانین سخت دیکته شده از سوی مالکان، نظیر صرفهجویی در مصرف حاملهای انرژی، خرید مایحتاج خانه، جاروکشی، برفروبی، نگهبانی و کیشک خانه، حضور مداوم مستأجر در مراسم شادی و عزای صاحبخانه، پختوپز و گاهی شستوشو. اجارهبهاهای گزاف و بیحد و حصر بابت منازل استیجاری نامطلوب که از قدیمالایام تابهحال گریبان گیر مستأجران بوده و موجب سلب آسایش و آرامش اقشار کمدرآمد جامعه میگردد به تصویر میکشد.
کام دەرد عەلاج کەم، کام پاره پینه؟/سەنگ کام ستەم بدەم وه سینه؟
نیمێ له مللەت کرانشینه/ بەسکه کرا داس بێچاره بینه
توای بزانی، سەگ وه حاڵم نەو/ ئاسایش نەێرم، نه رووژ و نە شەو
سوب تا ئێواره هام لە تەق و دەو/ تا سەر مانگ باێ دو تیکه ئەسپەو
یا بەم فرووشم، یا نەمه گرەو/ ئؤشم کراکەم بەڵکه نەمینێ
ژنهم جاڕوو کیش خوەم قاپچی دهرم/ وه فەسڵ زمسان وەفر پاکەوکەرم
خوەیان ههر شهو چن، من کیشک کیشم/ ئهر دێر دهر واکەم، نەمنه ریشم
یەێ شەو دو نەفەر بینه مێمانم/ نیم ساعهت بیشتر له بەرق سزانم
سوب بینه ئاگر رشیانه گیانم
له عەیش و عەزا چؤ سەماوهرم/ خوەیان چؤ ئاغا و بەنده نهوکهرم
ئهر مەنیان نەکهی، دەنه ناو سەرم/ ئؤشن: گووشت گەن ئەڕامان سینی
ئوتاقێ گردم بێ بەرق و بێ ئهو / دهر و پەیکهر خؤرد، چوار دیوار خرەو
چه بکەم له دەس کرانشینی
داد و هەر کەس بەم، حەقم نێیەسینێ
کاربرد فرهنگعامه در شعر کرانشینی
١-استفاده از بازی تیر و کمان
شامی ضمن پرداختن به مشکلات کرانشینی و شیطنتهای پسر صاحبخانه، به بازی، تیر و کمان اشاره میکند. بازی تیر و کمان درگذشته و حال بازی مفرح و فوقالعاده جذاب و رکوردداری است. فرد تیر و کمان دار با تعیین هدف و تنظیم زاویه دید بهسوی پرندگان و اشیاء کوچک اقدام به تیراندازی میکند و همیشه در این بازی سرعت عمل حرف اول را میزند. این بازی برای تمرکز و دقت نظر بسیار ارزشمند است.
یەێ کوڕێ دێرن چؤ وەچکهێ شەێتان/ سوب له خاو هەڵسی تێیەده ناو ئەێوان
وه جیب پڕ ریخ دەس وه تیر کەوان/ خەێت ئەڕأێ قووڕی، خەێت ئەڕاێ ئسکان
٢– نام آواها
شامی در اشعار خود به بعضی از نام آواها مانند «جیڕهێ دەر = صدای در»، «خوڕه خوڕ = صدای خور و پف»، «قاڵ سەگ = صدای سگ، قوڕە قوڕ = غرولند کردن زن صاحبخانه اشاره میکند و هرچند بعضی از این صداها مایهی هوشیاری و در عین حال آزاردهنده است. ولی نمیتوان هیچکدام از این آواها را از طبیعت آنها دور کرد و یا حذف نمود، پس ما باید نگاه خود را عوض کنیم و چشمها را بشوییم و جور دیگر ببینیم. آندره ژید نویسندهی معروف فرانسوی میگوید: «بکوش تا عظمت در نگاه تو باشد، نه در آنچه بدان مینگری«
سهر شهو تا سوب ههر جیڕەێ دهر تێیهد/ مەشەی غولام چوود، ئووسا سەفهر تێیهد
یەێ جوف متەکاێ وه دەم قەیچی بڕ/ سر نێیەده بانێ، چؤ پاره ئاجوڕ
سهرد گهن کەفێ تیێەید خوڕە خوڕ
شەوەیل نێیەخەفم من وه قاڵ سەگ/ نسم شەو ئؤشم خوەش وه حاڵ سەگ
ژن ساحێو ماڵ وه بیڵ و قوڵەنگ/ قوڕە قوڕ کونان، وه قسه و جەفەنگ
٣- سوغاتی
شامی بهرسم دیرینه سوغات بری و سوغات دهی اشاره میکند که از دیرباز در فرهنگ ما ایرانیها بوده است هرچند با پیشرفت شهرها و ارتباطات و دانش و علوم و وفور نعمت نوع و اندازه سوغاتیها فرق کرده است اما هنوز هم ادامه دارد. در قدیم معمولاً سوغاتی روستائیان برای شهریها مرغ و خروس و تخممرغ و ماست و دوغ و کره محلی بود. و این سوغاتی بدون تکلف بود و رابطهها بسیار صمیمی و گرم بود. اما متاسفانه این سوغات بریها و سوغات دهیها امروزه علاوه بر تحمل فشارهای مالی سنگین موجب خراب شدن وقت مسافرت میگردد. بنابراین برنامهریزی درست برای این سنت حسنه هم موجب شادی دلها و هم لذت بردن از مسافرت میگردد.
ئەڕاێ بهدبهختی و نیامهی و نەهات/ یهی قهومی دیریم، هاتؤ له دهات
گاهەس بناسی کەێخودا بەسات/ یهێ کهڵەشێرێ هاوردؤه سەوقات
۴-معرفی غذاهای سنتی
شامی ضمن برشمردن شرایط و مقررات سخت مالک خانه، در رفتوآمد مهمانان و حفظ ساختمان توسط مستأجر و کمیت و کیفیت تغذیهی اقشار کمدرآمد گریزی هم به غذاهای سنتی و پر طرفدار استان کرماشان میزند. دیزی در جوامع عشایر و غرب کشور از غذاهای اصلی و اعیانی بهحساب میآید. مخصوصاً ً این غذا را در تابستان با انواع میوهها و سیفیهای کنار باغ از قبیل گوجه، بامیه، فلفل، و بادمجان درست میکنند که بسیار دلچسب میباشد.
ئؤشن ههر رووژێ دیزه نێیەیته دار/ خوا ئەڕاێ شام بووه، خوا ئەڕاێ نەهار
خوا گووشت گاپیر، خوا شهک پەروار/ گووشت کوتانەکهێ بوەیته دەر حەسار
له ناو حەساریش ئاجور نەشکنی
۵- بیماری طیور
شامی همچنین به بیماری «پووپه کهو» خروس اشاره میکند که معادل امروزی آن بیماری پاستورلوز «وبای طیور» میباشد «نوعی بیماری میکروبی است و به (بیماری بهداشتی) معروف است». زیرا در اثر عدم رعایت بهداشت و استفاده از آبهای جاری آلوده و لجنی منتقل میشود. گاهی دیدهشده وقتی روستایی هنگام صبح درب لانه را میگشاید، با لاشه مرده تعداد زیادی از پرندگان مواجه میشود و در اکثر این مواقع علت این مرگومیرهای ناگهانی و زیاد، بیماری پاستورلوز است. علائم بیماری عبارتند از: تورم و کبودی تاج و ریشهای طیور، بالا بودن درجه حرارت بدن و تندتر شدن تنفس، اسهال و گاهی فلجی در پرندگان مبتلا که ناشی از مسمومیت حاصله از سم میکروب این بیماری است، کبودی و تیره شدن عضلات.»
شەفهق ساحێو ماڵ، هەم دەنگێ دەرات/ پووپه کەو بگری بهسکه قؤلنی
۶- بازتاب اساطیر در شعر شاعر
در این ابیات علی رغم اینکه شامی مورد اعتماد بسیاری از زنان عصر خود بوده و برای آنها احترام خاصی قائل بوده است. اما در اینجا زن بیحیا و پررو را که در مکر و حیله سرآمد اقران و یا بسیار بد ترکیب و زشت است، به عفریت و دەمامەێ جادو و فولاد زره تشبیه کرده است و این نشان از درک و دانش شامی از اساطیر باستانی و کاربرد آن در شعر خود میباشد.
دەمامه جادو: «موجودی خیالی که به شکل زنی زشت و جادوگر مجسم میشود.» (انوری،١٣٨۶: ٣٣٢۶)
دەمامه جادو: «کنایه از زن جادو باز، حیلهگر و شلخته. دمامه: زن پاچهورمالیده و دهندریده.»
(درویشیان،١٣٧۵:۲۳۱). دەمامه جادو اسکندر را در غار اسیر میکند.
فولاد زره: «نام یک دیو بهصورت یک عفریتبزرگ شاخدار در داستان امیر ارسلان نامداراست.
امیرارسلان نامدار یکی از داستانهای تخیلی بومی فارسی نوشته محمدعلی نقیبالممالک در زمان قاجار است. در این داستان، فولاد زره در هوا گشت میزند و زنان زیبا را نشانکرده و میدزدد.
این دیو در آغاز، سرکرده لشکر ملک خازن، شاه پریان و فرمانروای دشت زهر گیاه، بود.
مادر فولاد زره که جادوگری بسیار توانا بود تن و بدن فولاد زره را بهوسیله افسون و طلسمی، نسبت به همه سلاحها آسیبناپذیر ساخت بهجز یک سلاح به نام شمشیر زمردنگار.
در پایان داستان هم فولاد زره و هم مادر او به دست امیرارسلان کشته میشوند.
در زبان عوام به زنان درشتاندام و قوی و نازیبا و پررو اصطلاحاً «مادر فولاد زره» گفته میشود. »
عفریت: «عِفریت از موجودات فرا طبیعی در فرهنگ اسلامی و نیز فرهنگ ایرانی و عربی است. عفریت نوعی جن است. عفریت به معنی گردنکش و خبیث آمده است. در برخی منابع به قدرت و حیلهگری آنها اشارهشده عفریت از لحاظ لغوی برگرفته از عفرت است، و به معنای کسی است که پشت دیگران را به خاک میمالد؛ و این نشانه قدرت اوست. از معانی دیگر عفریت زبردست و هوشمند و زیرک است. عفریت به شکل “عفاریت” جمع بسته میشود.
دویەکه چیم بگرم، ئوتاقێک له جاێ/ وەتم بکیشم، بیلا دەنگم ناێ
کەم کەم چیم له دهر ماڵ مەشەی موراێ/ یهێ عفریتێ دیم، وه رێوارت ناێ
دەمامەێ جادوو نیێەڕەسیده پاێ/ مهر فوولاد زره بودده قەرینێ
٧- کاربرد ضربالمثل
شامی در این ابیات ضمن اشاره به ضربالمثلهای معروف به دشمنی آشکار و دیرینه گرگ و گوسفند و مصداق ضربالمثل معروف «گر زمانه به گرگی دهد زمام امور/ بر او ز بهر سلامت سلام باید کرد»
رعایت موارد ایمنی و ادب و احترام از سوی مستأجر را برای مالک برمیشمرد. و این بهجای خود امری پسندیده و بجاست اگر به حقارت و خواری کشانده نشود.
چؤ کاوڕ وه گورگ، وەلێ رەم کردم/ یەێ پا هاته وەر سێ پا دؤر کردم
وه هەوڵ گیانم سڵامێ کردم/ وەت کارێ داشتی؟ ناو ئوتاق بردم
شامی فضای جامعه را سرد و سیاه و بیتفاوت میبیند و سنگینی بار غم و درد و اندوه وی را مستأصل کرده و از تصمیمگیری بازمیدارد. به قول خودش نه میتواند رومی روم باشد و نه چینی چینی که معادل همان ضربالمثل:» یا زنگی زنگ، یا رومی روم» است. و مفهوم آن: یا اینطرفی یا آنطرفی، دل به دریا زدن، تردید را کنار گذاشتن و بر یک عقیده پابرجا شدن برای انجام کاری میباشد.
رووزگار موحتاج کرد وه نامهردم/ نه روومی روومم، نه چینی چینی
٨-توجه به صله رحم
شامی ضمن اشاره به جمعیّت زیاد افراد خانواده و مخصوصاً تعدد دختران در آن زمان، به زندگی مسالمتآمیز و مشترک افراد خانواده با عموها و عمهها میپردازد و ضمن بهجا آوردن صله رحم به احترام و پاسداشت افراد خانواده تاکید میکند.
وەت تؤسرکانیت؟ وەتم نه کوردم/ وەت کورد کوورەیت؟ وەتم هەرسینی
وەت چەن نەفەرین؟ وەتم ده نەفەر/ غەێر له روبابه و عەمه ماپەروەر
زوبەێده و ملووک، نوسرەت و کشوهر/ نیمتاج و تاجی، عشرهت و خاوهر
کوڕه بؤچکەڵه و خوەمم و ژنێ
٩- معرفی محلههای قدیمی کرماشان
شامی بابیان پادوی زیاد مستأجر برای یافتن خانهی اجارهای در اکثر نقاط شهر، محلههای قدیمی و پر جمعیّت شهر از جمله: بازار معروف شهر کرماشان «چوارڕاێ ئوجاخ» و محلههای قدیمی «سەنگ مەعدەن»، «تیمچه» و «چەنانی» و»«بەرزه دەماخ» را معرفی میکند. چهارراه اجاق که هماکنون بازار اصلی شهر و بزرگترین مرکز خریدوفروش کلیه مایحتاج زندگی است. «سنگ معدن»: از محلههای قدیمی شهر کرماشان که اکنون به تاجگذاری و اول خیام تغییریافته است. |
«تیمچه» به معنى کاروانسراى کوچک بوده است. که در دورههاى معاصر به کاروانسراها یا سراهاى کوچک و سرپوشیده گفته مىشود. فضاى تیمچهها نسبت به کاروانسراها از لحاظ اقتصادى گرانتر بوده و براى عرضه اجناس ارزان قیمت استفاده نمىشده است. از جمله تیمچهها معروف کرماشان تیمچه شیخ اسماعیل بوده است. |
در مورد چەنانی مردم کرماشان میگویند: «١- چون در قدیم نانوایی بزرگی بوده و مردمی که توی نوبت بودند از هم میپرسیدند که چەن نانی (یعنی چند تا نان میخواهی؟، این محله بعداً معروف شده به چنانی ٢-اولین جاهایی که در زمان قدیم، تاکسی داشته این محله بوده و در واقع پاتوق تاکسیها بوده و رانندگانی که منتظر مسافر بودند، هرگاه عدهای رو میدیدند از آنها میپرسیدند که چنانی؟(یعنی چند نفرید.)
برزدماغ به کوردی: بهرزهدهماخ، یکی از محلههای قدیمی واقع در بافت قدیمی شهر کرماشان است. این محله یکی از روستاهای قدیمیای است که بافت تاریخی شهر کرماشان از به هم پیوستنشان تشکیلشده است. برزهدماغ در منطقه ۳ شهرداری کرماشانقرار دارد. و نامگذاری آن متعلق به دورهی زندیه است.»
https://fa.wikipedia.org
چؤ پشی له شوون بووێ پێیاز داخ/ یەێ ههفته کردم ماڵ وه ماڵ سوراخ
له «سەنگ مەعدەن»، تا «چوارڕاێ ئوجاخ»/ «تیمچه» و «چەنانی» تا «بەرزه دەماخ»
کەس وه پێم نیاد، یەێ دانه ئوتاخ/ وه دینت یەسه رەسم هاو دینی؟
١٠– شغلهای رایج در عصر شاعر
شاعر در این شعر مشاغل فرودست و کمدرآمد و سنتی عصر خویش را معرفی میکند. شاعر با اغراق وضعیت نابسامان و رقتبار معیشت مستأجر و تارنما شدن فرشش و قابلیت آن برای تبدیل به جل اسب و یابو به بعضی از شغلهای رایج اشاره میکند. از جمله: جل شاڵ، این حرفه از جمله رشتههای پرزحمت صنایعدستی میباشد که درآمد آن نسبت به تلاش صنعتگر صفر است و باید در خصوص بهبود شرایط درآمدزایی آن بازاریابی شود.
پالاندوزی: «که از بازماندگان حرفههای سنتی در شهر کرماشان میباشد هماکنون در کاروانسرای چال حسن خان به کار مشغول هستند.» (سلطانی،١٨۵:١٣٨١)
«جل شال بافی از جمله رشتههای صنایعدستی است که نیازمند تمرکز فوقالعاده صنعتگر برای جلوگیری از ایجاد اشکال در بافتن آن است. مواد اولیه این بافته شامل پشم است که آن را به ریسمان تبدیل کرده، رنگ زده، به گلوله تبدیل کرده و پسازآن چلهکشی میکنند. مجموعه هر جل شال شامل ١٠ بافته جل شال میباشد که در آن صنعتگر حدود ٨٠ متر ریسمان میبافد. در بافت این جل شال باید حتماً آستری نیز برای جلوگیری از زخم شدن کمر اسب بافته شود. «خبرگزاری دانشجویان ایران
http://khouzestan.isna.ir/Default.asp
با پیشرفت و توسعهی شهری شغلهای پالاندوزی و شالبافی رونق خود را ازدستداده و دلالی خریدوفروش وسایل خانگی نیز جای خود را به سمساری داده است. «حدادی» آهنگری: که یکی از مشاغل سخت و با درآمد متوسط میباشد و کماکان رونق خود را حفظ نموده است.
یهێ فەرشێ داشتم، منێسته جل شاڵ/ باب پاڵان بی ئەڕاێ یابوو ئاڵ
چوار قیمەت خوهێ ههر داومه هوماڵ/ هەفته یهی کویچه، چوار رووژ وه یەی ماڵ
شازده ماڵ گەردیم وه عهرز یهێ ساڵ/ دویەکه دامەێ شان عەلی ئاغاێ دەڵاڵ
کەس خەوهر نییه وه حاڵ دەردم/ گووش کەس نییه، وه ئاهــ سهردم
چل ساڵ وه ئێران زندگی کەردم/ کراێ زەمین دهم وه بانێ گهردم
قەڵبم چڵ کوورهێی حەدادمەدەێ جووش/ له دەس دونیا و خەڵک خاک فرووش
دانایان در رنج و سختی روزگار را میگذرانند.
شامی معتقد است که خـام طبعان و ناقصالعقلان، از فشار و سختیهای زندگی فارغ هستند. ولی دانایان و انسانهای برگزیده همواره در رنج و عذاب میباشند. به قول بیدل دهلوی که میفرماید.
از غصه چاره ندارد دلی که آگاه است |
فروغ گوهر بینش چو شمع جانکاه است (ب ٣ ص)۹۰۴) (ب ۳ ص ۹۰۴) | |
نیست دانا را ز عالم بهرهی آسودگی | از حباب و موج دارد بالش و بستر محیط (ب ٣ ص ۱۵۶۹) (ب ۱۰ ص ۱۰۸۲) |
دونیا زندانه پەێ شهخس با هووش/ ئایهم نەبایهد کەمتر بووت له مووش
ئەوەیش جا دیرێ له ناو پەڕ و پووش/ مووش نه کرا دەی نهکرا سینێ
١١- شکایت از فلک و روزگار
شامی از فلک بث الشکوی میکند وان را تا روز محشر مدیون خود میداند. غافل از اینکه فلک اژدها وار گرد عالمیان حلقهزده و همه را به دایره تصرف خود درآورده و بر یکی زخم زند و بر دیگری زهر افکند. نه هیچ ازدسترفته را با وی دست ستیز و نه هیچ از پای افتاده را از وی پای گریز است.
مبین دور سپهر و مهر گرمش/ که هیچ از کین گذاری نیست شرمش
به مهرش دل کسی چون صبح کم بست/ که در خون چون شفق هر شام ننشست
ز سوزش کس دمی بیغم نیفتاد/ کزان در عمرها ماتم نیفتاد
دی چه توایده لێم؟ ئاسمان کەو!/ حەق من تا حەشر له لات بمینێ
١٢- نفرین، دشنام و مقایسه سرنوشت خود با موجودات حقیر
فحش، نفرین و طعن؛ از آثار عداوت و غضب میباشد. که معمولاً به جهت همنشینی اراذلواوباش و مصاحبت افراد فاسق و نادان و هرز گو با همدیگر پدید میآید. شامی گاهی این الفاظ و عبارات را بدون دشمنی و غصب درونی بکار میبرد و اغلب برای هشدار و گاهی با طنز بکار میبرد. البته شکی نیست که همه این امور، مذموم است و قبیح، و حضرت پیغمبر صلی الله علیه و آله فرمودند که: «مؤمن نیست کسی که طعنهزن و لعن کن و فحش گوی و هرزه زبان است» و نیز فرمودند: «بهشت حرام است بر هر فحش دهنده.» (کنزالعمال، ج ۳، ص ۵۹۸، ح ۸۰۸۵.)
نفرین: شامی هم به دعا و نفرین معتقد است و از کسی که دعای وی نزد خالق مستجاب میشود خواستار است که دعا کند و از خداوند بخواهد که وی را از این زندگی مشقتبار نجات دهد و عمر وی را کوتاه کند.
نه خارجمەزەب نه جوو داس دینم/ ئەر دوعات گیراس، بکەر نفرینم
شایەد لەی دونیا دیتر نەمینم/ راحەت بووم له دهس کرانشینی
ئەر بکه نفرین ژن و فەرزەنم/ خوەمیش کومەک کەم ئؤشم ئامینی
جوانمرگ: یعنی به جوانی بمیری این نفرین بیشتر برای پسربچههای شیطان و بازیگوش بکار میرود.
کەس جورەت نەێرێ سداێ باێده بان/ بؤشێ: جوانەمەرگ سەرم شکنی!
عزیز مرده: یعنی کسی که عزیزترین یار و یاور خود را ازدستداده و مدام در فراق وی زانوی غم در بغل میگیرد. و همچنین نفرینی است که اغلب به بچهها میگویند. مثلاً ًوەی عەزیزت بمرد ئیشالا، ئاو بازی نەکو» آخ عزیزت بمیرد انشاءالله آببازی نکن«(درویشیان،١٣٧۵:۲۳۱)
بەنده یەێ نەفەر کرانشینم/ چؤ عەزیز مردێ دائم غەمینم
عەزیزم مردؤت، وه دەمیان خەنم/ ئمریکی رەقسم، ئنگلیسی ژەنم
بچه شیطان: برای بچههای هار و هاج و آزاردهنده به کار میرود و باوجوداینکه شیطان بچه ندارد از لحاظ شلوغی و شیطنت گوی سبقت را از شیطان ربوده است.
یهی کوڕێ دێرن چؤ وەچکه شەێتان/ سوب له خاو هەڵسێ تێیەدە ناو ئەێوان
خوش به حال سگ: در شرایط خیلی سخت و نداری از بخت بد خود شکایت میکند و اقبال و بخت خود را کمتر از سگ میداند. چون سگ حداقل در زمستان احتیاج به تهیه پوشاک و …. ندارد.
بازووم وه غوسه بییەسه باڵ سەگ/ ئقباڵم پەستتر وه ئقباڵ سەگ
نسم شەو ئؤشم خوەش وه حاڵ سەگ/ نه کرا ماڵ دەێ، نه پاڵتاو سینێ
سگ ولگرد: شاعر بخت و اقبال پریشان و به مراد نرسیده را به سگ ولگرد تشبیه میکند که مدام در تکاپو است و در آخر هیچی عایدش نمیشود.
چؤ سەگ وڵگهرد دەر وە دەر وه خوەم/ شەو تا سوب نهخهف، رەنج بێوهر وه خوهم
جگرم سوراخه: در اینجا جگر مجاز از دل میباشد و در مقام مقایسه، غم و اندوه و دلتنگی دل خود را به سوراخ کندو زنبور عسل که کوچک و تنگ هم میباشد تشبیه کرده است.
جەرگم سووراخه چؤ لانهێ زەنبوور/ بەسکه شنەفتم قسەێ جووراو جوور
«رؤن نەواتی»
شعر «رؤن نەواتی» که در قالب مثنوی و در ٧۵ بیت سروده شده است. به دنبال خرید روغن و وسایل موردنیاز برای حلوای نذری جمعه آخر سال، با استفاده از فرهنگعامه، پرده از روی بسیاری از ناملایمات جامعه برمیدارد. از جمله کسادی و بیرونقی بازار، تقلب در عرضهی کالا، رشوه خواری عمال حکومتی و اعمال زور و هرجومرج در نیمه اول زندگی شاعر و تضییع حقوق مظلومان. در نهایت پس از پخت حلوای نذری جمعهی آخر سال و کیفیت نامرغوب آن، اقدام به بندکشی طاقنمای ساختمان با حلوا میکند و آگاهی صاحبخانه از این امر، به راه انداختن جنگی فیزیکی و سخت که دو ساعت و نیم در فضای خانه بین مستأجران پیشآمده است که شامی این صحنه جنگ را بسیار زیبا ترسیم نموده است.
١-صنایعدستی: کرماشان از دیرباز به سبب موقعیت جغرافیایی و واقع بودن بر سر شاهراه زیارتی و تجاری ایران و بینالنهرین مهد صنایعدستی بوده است که از این صنایع میتوان به بافت قالی و موج اشاره کرد. » موج «یا رختخواب پیج، بافتهشده از پشم گوسفند با تنوع رنگهای مختلف یکی از صنایعدستی رایج در استان میباشد. این کالا در قدیم بسیار باارزش و جزء لاینفک جهیزیه عروس و داماد بوده است. موج گرو نهادن: گاهی به ازای قرض پول این کالای ارزشمند را درگرو یا رهن مینهادند.
مهردم باینه دیار ئی بەدبەختییه/ رؤن خاتر جهم وەی شاره نییه
پەتوو فرهتم، مهوج نیامه گرهو/ ئەڕاێ خەرج و بەرج عهید ساڵ نهو
قالی: در کلیایی قالیهایی گوناگون بافته میشود که در اصطلاح محلی به اسامی «لاکیش» «میان فرش» «سر انداز» خوانده میشود و قالیجه با نقوش مختلف میبافند. و فرش کلیایی بیشتر از دهات فیله کُری کلیایی بافته میشود (سلطانی،١٣٧۴: ١٧١)
چمان لەشێ بی سی روژ پێش مردؤ/ زەمین فەرش کردؤ چؤ قالی کولیای
٢– علوم پزشکی و عطاری: شاعر به معرفی گیاهان دارویی و مواد شوینده اشاره میکند. که عبارتاند از: عناب: از میوههای بسیار مفید است که علاوه بر خواص تغذیهای دارای موارد استفاده زیادی به عنوان یک گیاه دارویی است. خاکشیر: برای مداوای بروز التهابهای مجاری ادراری و کلیه بسیار مؤثر است، بهویژه زمانی که فردی مبتلابه بیماری سنگ کلیه است. جوهر میوه: همان نمک میوه است و نمک میوه پودر سفیدرنگی شامل نشاسته، جوهر لیمو، جوششیرین، پیرو فسفات و آرد گندم به میزان خیلی کم است و برای هوادهی و پف کردن کیکهای کوچک به کار میرود «گل سر شور»: در طب سنتی بحثی به نام طین (گل) وجود دارد. طینها داروهایی با منشاء ماده معدنی هستند که بهصورت خاک در دسترس قرار دارند. یکی از کاربردهای آنها در پاکیزگی و بهداشت پوست و موی سر است. «خاک نیشابوری» یا «خراسانی»، معروف به «گل سرشور» نوعی خاک سفید و خوشبو با طعمی خوب و کمی شور است. این گل کمضرر تر از خاکهای دیگر و طبیعت آن مانند سایر طینها سرد و خشک است http://www.beytoote.com).)
گل گیوه: سفید کردن گیوههای مستعمل یکی دیگر از موارد استفاده گل سفید است که امروزه نیز کموبیش متداول است. این کار با فروبردن گیوه در دوغاب گل سفید صورت میپذیرد. گل گیوه، گل قزوین و گل یزدی از اسامی دیگری است که به گل سفید دادهشده است. گاهی از این گل سفید برای رنگ ساختمان هم استفاده میکردند.
عوناب و خاکشیر، جهوههر میوه/ ههر وه گڵ سهرشوور تا گڵ گیوه
٣-تقلب در اجناس بازار:
١-عرصه نشاسته و آب بهجای ماست
زەرف ماس تێیهرم دو هەفته مینێ/ ئاو نشاسته کەسێ نێیەسینی
٢-مخلوط روغن نباتی و سیب زمینی به جای روغن دان یا همان روغن حیوانی
یه رؤن کهڵه و رؤن نەواتییه/ سێف ئمریکایی گهردێ قاتییه
۴- رشوه خواری عمال حکومتی
رشوه خواری و فساد اداری در جوامع مختلف دارای ابعاد پیچیده میباشد که مبارزه با آن نیازمند سیاستی مستمر و نظاممنداست. در حقیقت رشوه مانند عفونتی است که اگر بر اندام جامعه نفوذ پیدا کند اعضای آن را یکی پس از دیگری آلوده میکند و از کار میاندازد و چهبسا تسری این عفونت کل پیکره جامعه را فاسد سازد. پیامدهای فساد اداری (رشوه) بهطور عمده در قالب معضلات و ناهنجاریهایی چون سوء استفاده از موقعیتهای شغلی، ارتشاء، اختلاس و ایجاد نارضایتیهایی برای ارباب رجوع و افراد ذیربط بهصورت گروه سازمانیافته آشکار میشود. در عصر شامی بیشترین رشوه خواری در کلانتریها و زندانها صورت گرفته است. زندان بهجای کانون اصلاح و تربیت خود کانون فساد و هرجومرج بود.
دؤاێ مرافه و دهعوا و توو سهری/ کەم کهم کار کیشێ وه کهڵانتهری
لەورەیش خوەد زانی، کار وه جیب دیرن/ نه کار وە خودی و نه غەریب دیرن
پؤلدار بوود هیلن وه بان سەندەلی/ بێ پؤل بهدبهخت ئوردەنگ دەنه لێ
بەسکه زیاده بەد پیشه و عەمەڵ/ زندان جا نەێرێ پهێ دز و دهغەڵ
یهێ ئاوێ وە ناو مهمڵهکهت رشیاس/ دوروسیش وه تیر نادوروس کوشیاس
۵-جنگودعوا: تابلویی که شامی از صحنه جنگ دعوا کنندگان حلوا ترسیم نموده است تماشایی است
فحش دادن: که معمولاً با بدوبیراه گفتن به مرده و یاد کردن اسم پدر به بدی، بسیار جانگزاست، آغاز
میشود.
ژن ساحێو ماڵ، وه ماڵ هاته دەیشت/ وه تو چ پنهان مردێگ ئهڕام نهیشت
استفاده از سلاحهای سرد
ناو حهسار بییه مهێدان نەبهرد/ جەنگ شورووع کریا وه ئەسڵهحهێ سەرد
وە تەشت رهخت شوور، ئەفتاوه و ئاو پاش/ یەکێ ئاتەش رێز، یەکێ وه مەقاش
درگیری مردان باهم
شەمه و شهکرالی، شەمسولا و شێرزا/ مووسا و مام وەلی، موسهفا و میرزا
سەفهر وه سیله، موشتهبا وه مشت/ داراخان دادکرد کەریم کازم کوشت
درگیری زنان باهم
ئامنه و ملووک، ئاسیه و ئەقدهس/ زوڵف یەکتری پێچانیؤن وه دهس
تابان وه تا کەوش، جەێران وه جاڕوو/ لەیلا وه لەقه و گوڵبانوو وه چوو
نتیجه: یکی از محورهای اندیشه شامی ظلمستیزی و بیان اوضاع نابسامان جامعهی عصر خویش است. و گاهی لحن او تندتر میشود، به آسمان و فلک که این سرنوشت شوم را برای وی رقمزدهاند میتازد و
خواستار حق خود میگردد. شامی بادلی سرشار از مهر و عطوفت با سرودن شعر کِرانشینی و رؤن نەواتی به آدمهای انساننما که همواره در پی اندوختن جیب خود هستند و وجودشان عاری از احساس و عاطفه است، هشدار میدهد و احترام به انسانیت را بر همگان لازم میشمرد. وی معتقد است که آرامش نسبی و فراهم نمودن امکانات اولیه حق هر انسان میباشد زیرا انسان اشرف مخلوقات است و زیستگاه وی نباید از حیوانات کمتر باشد زیرا حقیرترین حیوانات هم برای خود جایگاه و سر پناهی دارند. وی از زمرهی شاعرانی است که همواره آسایش و سعادت مردم غایت و هدف نهایی او بوده است. بی شک شامی با سرودن مجموعه اشعارش در قالب ادبیات عامه مجال فرصت طلبی و گرانفروشی و تقلب را از سوداگران گرفت. چنانکه با سرودن شعر رؤن نەواتی دیگرکسی جرات نداشت به وی کالای بنجل و نامرغوب غالب کند.
شامی در شعر کرانشینی، علاوه بر بیان مصائب و درد طبقه محروم اجتماع همواره به حفظ حریم خانواده و ایجاد صله رحم و مراوده میکوشد و مهمتر اینکه غیرت مرد متعهد را به نحو احسن به تصویر میکشد که برای حفظ بقای خانواده و آبروداری در نزد زن و فرزند حاضر است دارایی ناچیزش را به حراج بگذارد و یا به گرو بگذارد و سر پناهی برای خانوادهاش فراهم آورد. شامی از ضمیری روشن برخوردار بوده و از اوضاع مملکت و نحوهی گذران زندگی مردم بهخوبی اطلاع داشته است و با بکار بردن فرهنگعامه درد و رنج اجتماع را به بهترین شیوه بیان نموده است. وی در ترجیعبندهای خود از ادبیات عامه سود جسته و در شناساندن آدابورسوم زمان خود نقش بسزایی داشته است و داروها و امراض را بهخوبی شناخته و در اشعار خود از آنها سود جسته و همچنین با کاربرد اساطیر سعی در شناساندن باورها و اعتقادات مردم داشته است. ولی گاهی با استفاده از همین آدابورسوم و باورها گریزی به بیان اندیشهها و اعتقادات ملی میزند و معتقد است که افلاک هم در تعیین سرنوشت انسان دخیلاند. شامی پایبند آدابورسوم وبر پا داشتن اعیاد و مراسم مذهبی به بهترین نحو میباشد. شامی نهتنها هم عصران خود را بلکه تمام جامعهی بشری را مورد خطاب قرار میدهد که انسان دارای ارزش و احترام است و همواره باید به حقوق اولیه خود دست یابد. وی با منش خود ثابت کرد که انسانها هیچگاه افسردگی و نومیدی را به خود راه ندهند و خیالات و آرزوهای خام در سر نپروراند بلکه همیشه تلاش و کوشش را پشتوانهی کار خود قرار دهند.
شامی با سرودن «کرانشینی و رؤن نەواتی» همچون رمان کلبهی عمو تم با موضوع ضد بردهداری نوشتهی خانم هریت بیچر استو، سعی در برانداختن رسم و رسومات سخت دیکته شده از طرف مالکان و همچنین تقلبهای رایج در بین مردم و بازار و رشوه خواری زالو صفتان پرداخت.. چنانکه کتابش همانند رمان کلبه عمو تم که قبل از چاپ ابتدا در پاورقی روزنامه چاپ میشد، سرودههای وی نیز توسط دانش آموزان دستبهدست کپی میشد و چندین بار چاپ و خیلی زود در بازار نایاب میشد.
آنچه شعر شامی را جاودان نموده، اصالت احساس و درک واقعی مشکلات عصر خویش بوده است. همچنین میتوان دریافت شامی شاعری است که ضمن بررسی و آگاهی از درد اجتماع به ادبیات عامه و خلق تصاویر کم نظیر نیز نگاهی ویژه داشته است. «روحش شاد و قرین رحمت باشد.»
دیانا مرادیان کارشناس ارشد زبان و ادبیات فارسی
منابع:
برزگر خالق، محمد رضا،١٣٨٢، گلشن راز شیخ محمود شبستری، چاپ اول، انتشارات زوار، تهران.
بن حسام، علاءالدین علی معروف به متقی هندی، (م ۹۷۵ یا ۹۷۷)، کنز العمّال فی سنن الاقوال و الافعال ج٣،
بیدل دهلوی، ١٣٨٧، عبدالقادر بن عبد الخالق، غزلیات، تصحیح و مقدمه: اکبر بهداروند، چاپ اول، انتشارات نوید شیراز، شیراز.
درویشیان، علیاشرف،١٣٧۵، فرهنگ کردی کرمانشاهی، چاپ اول، تهران.
روحانی، ماجد،١٣٩٠، چەپکە گوڵ، نشر آنا، تهران.
سلطانی، محمدعلی،١٣٨١، جغرافیای تاریخی و تاریخ مفصل کرمانشاهان، چاپ سوم، نشر سها، تهران. شامی. سلطانی، محمدعلی،١٣٧۴، دیوان شامی کرماشانی، با مقدمه و شرح احوال شاعر، حواشی و تعلیقات، بهاهتمام. سها، تهران.
کنیگ، ساموئل،١٣۵٣. جامعه شناسی، ترجمه مشفق همدانی، چاپ پنجم، انتشاراتامیر کبیر، تهران،
گنجینه – تابستان ١٣٨۶، شماره ۶۴ و ۶۵ – ترک دشنام، لعن، نفرین به دیگران