قهرمان نوجوانان و جوانان جهان شد، در مسابقات قهرمانی بزرگسالان آسیا بر سکوی قهرمانی ایستاد و در بازیهای آسیایی بوسان سوم شد، مدال طلای امیدهای جهان را بر گردن آویخت و در جام جهانی همراه با تیم ملی طلا، نقره و برنز به ویترین افتخاراتش اضافه کرد و باز رضایی، همان گوششکسته دوران کودکی بود که سختیهای زندگی را به جان خرید تا نامی برای خود دست و پا کند.
حالا نشستن پای صحبت با یکی از بهترین کشتیگیران تاریخ استان با این همه افتخار و عنوان، حلاوتی وصفنشدنی برای نگارنده دارد. از لابهلای حرفهای تخصصیاش به خوبی میتوان واژه “دلسوزی” را بیرون کشید. دلسوزی برای کشتی دیاری که کفگیرش به گفته مسعود مصطفیجوکار به ته دیگ خورده است. دلسوزی برای کشتیگیرانی که شاید دیگر نتوانند با این وضع مدیریتی ادامه دهنده راه امثال جوکار، میرزایی، گودرزی، ابراهیمی و … باشند. رضایی در آستانه انتخابات هیأت کشتی همدان با دلسوزی دم از روزی سرنوشتساز برای ورزش اول استان میزند. روزی که میتواند بارقههای امید را برای گوششکستههای دیار کشتیخیز استان همدان زنده نگه دارد.
گفتوگوی جذاب و خواندنی همدانپیام با یکی از بهترین کشتیگیران تاریخ استان را از دست ندهید:
افت شدید قطب کشتی کشور
استان همدان بدون تردید یکی از قطبهای اصلی کشتی ایران بوده و همواره در تیم ملی چند ملیپوش داشتهایم اما در ۲، ۳ سال اخیر به لطف مدیریت نادرست آقایان این قطب از کشتی مملکت به سمت نابودی پیش رفته و دیگر خبری از آن افتخارات گذشته نیست. مسئولان قبلی هیأت اهل کشتی و از جنس این کار نبودند و بیشتر از طریق کشتی دنبال منافع شخصی و پیشرفت خود بودند نه رشد کشتی استان و کشتیگیر جماعت!
بهرهبرداری از نام جوکار، گودرزی، میرزایی و …
آقایان از نام امثال من، جوکار، گودرزی، میرزایی، ابراهیمی و… سوء استفاده و خود را مطرح کردند. عنوان برای ما بود و منافع برای افرادی که نمیدانستند کشتی یعنی چه! مدیریت قبلی هیأت کشتی استان به فکر جامعه کشتی و زجرهایی که میکشید، نبود. آقایان نمیدانستند سختی و مشقتهای کشتی فقط متعلق به آن ۶ دقیقه مسابقه نیست و مسائلی چون وزن کم کردن، رسیدن ضربان به ۲۲۰ و دور بودن از تمام لذتهای زندگی فقط برای رسیدن به عنوان و بالابردن پرچم مقدس ایران در میادین مهم چقدر آزاردهنده است.
حمایت از خاک خورده و گوششکسته
ما این اتفاقات را در کشتی استان دیدهایم و میدانیم که چقدر دردناک است. حالا به این نتیجه رسیدهایم که کشتی باید به اهلش سپرده شود و فردی بیاید که از جنس خود کشتی باشد تا بتواند دردها را درک کند. مصاحبه یکی از کاندیدا را خواندم که در آن گفته بود رئیس هیأت لزوماً نباید قهرمان کشتی باشد. این آقایان پشت میزنشین، سودجو هستند و میخواهند با استفاده از کشتی و افتخاراتش خود را مطرح کنند وگرنه اگر دلسوز کشتی هستند از همین جایگاهی که در آن هستند استفاده و به کشتی خدمت کنند. مگر آقایان نمیگویند حرفشان در استان خریدار دارد؟ پس اکنون کشتی را مساعدت کنند، حتماً که نباید رئیس بود!
ماجرایی شبیه به جدیدیها، دبیرها و ساعیها
از ۸۰ میلیون جمعیت ۸ نفر پیدا میشوند و همراه با تیم ملی به جام جهانی میروند. چقدر باید خوب بود تا جزو این ۸ نفر قرار گرفت؟ چقدر باید مدیریت داشت تا در صف این ۸ نفر قرار گرفت؟ وقتی یک فرد قهرمان دنیا میشود یعنی مدیریت خوب داشته و به آن جایگاه رسیده پس مدیریت یک هیأت ورزشی هم نمیتواند برایش کار دشواری باشد. همانطور که امثال هادی ساعی، علی دبیر و عباس جدیدی وارد شورای شهر تهران شدند و موفق هم بودند. آیا مدیریت در شورای شهر تهران دشوار است یا هیأت کشتی همدان؟
خدمت به جیب یا خدمت به کشتی؟
برای نخستینبار این حرف را به خبرنگار همدانپیام میگویم که آقایان پشت میرنشین که یکی از آنها اعلام کرده است رئیس هیأت کشتی استان همدان حتما نباید قهرمان باشد، دنبال منافع شخصی است. هرجا حتی در برنامه زنده تلویزیونی هم نیاز باشد این جمله را تکرار میکنم که آقایان میخواهند خود را با کشتی مطرح کنند. اینها کجای ورزش بودهاند که حالا دلسوزی میکنند؟ آیا یک عکس با البسه ورزشی دارند؟! این افراد فکر کشتی نیستند و نمیخواهند به کشتیگیر جماعت خدمت کنند بلکه میخواهند به جیبهای خود خدمت کنند!
روایتی جالب از دوران نوجوانی
روزی که قصد داشتم به مسابقات کشوری بروم کفش کشتی نداشتم و یک جفت کفش از یکی از دوستانم گرفتم! با همانها به مسابقات رفتم و اول شدم! تا اینکه یکی از عموهایم برایم یک جفت کفش کشتی خرید و از آن به بعد تمامی وسایل مورد نیازم را خودم شخصاً با کارکردن تأمین کردم. خیلی از آنها هم با جوایزی که میگرفتم به دست میآوردم. افتخار میکردم به اینکه کار هم میکردم و نان آور خانواده بودم. من صبحها ساعت ۵ صبح بیدار میشدم و تا ساعت ۹ صبح در نانوایی کار میکردم. در محلهای بزرگ شدم که خیلی از جوانان و هم سنوسالان من به خلاف کشیده میشدند. خیلی شرارت میکردند، متأسفانه خیلی از همین همدورهایهای خودم را میدیدم که بخاطر خلاف و اعتیاد و خیلی مسائل دیگر درست مقابل خودم جان میدادند. در همین شرایط بود که من به ورزش روی آوردم و خدا را شکر که توانستم الگوی زندگی خیلی از جوانان شهرمان شوم و سبک زندگی خیلیها را تغییر دادم. وقتی که من رفتم و مدال جهانی آوردم دیگر خیلیها به سمت ورزش، علیالخصوص کشتی روی آوردند و خیلی از آنها هم توانستند در سطح استان و کشور و حتی آسیا مدال بگیرند. از این بابت بسیار خوشحال هستم و خدارا شکر میکنم. آیا یک مدیر پشتمیزنشین این حرفها را درک میکند؟
نویسنده : حامد صیفی