ریگا کوردستان – سرویس فرهنگی
زبان مادری دریچهای روبهپیشرفت و تعالی فردی و اجتماعی:
در یک کنفرانس عمومی در سال ١٩٩٩, روز ٢١ فوریه از سوی یونسکو بهمنظور کمک به تنوع زبانی و فرهنگی جهان، روز جهانی زبان مادری نامگذاری شد.
زبان بهسان روح هر قوم و یا هر ملتی میباشد که به مثابه روح ملی آن مردم و روح جمعی آنان است که بالندگی و ماندن آن نمودار زندگی جمعی آنان است، زبان فرهنگ و تفکرشان را میسازد. زبان تغییر و تحول مییابد و به قول هگل:”تکامل روح ملت را بازمینماید”. با مرگ زبان هم آن ملت در مقام روح میمیرد حتی اگر در مقام جسم (افراد و تولید نسل) زنده باشند.
دیوید هیکس، سردبیر یک سرویس خبری فعال در زمینه زبانهای کوچک (زبانهای با جمعیت گویشور پایین) اروپایی معتقد است: ” تنوع زبانی، قسمتی از تنوع زیستی است. وقتی حیوانات و جانوران از بین میروند به ضرر سیاره ما است اما به نظر من اگر زمانی زبانهای دیگر از بین بروند و تنها انگلیسی، فرانسه یا چینی باقی بماند جهان ما فقیرتر شده است.”
همچنین پروفسور جینو آلفرد معتقد است: کسی که زبان مادری را به فرزندان خود یاد ندهد نهتنها به پدران و اجداد و فرزندان خود خیانت کرده بلکه به تمام بشریت نیز خیانت کرده است. چون باعث نابودی یکی از فرهنگهای بشر شده است.
پدیدهای که بهخصوص طی سالهای اخیر همچون سندرمی در سطح جامعه گسترش پیداکرده پرهیز از یاددادن زبان مادری به کودک به بهانه پیشرفت تحصیلی و تکلم بدون لهجهی زبان فارسی است!
اما آیا بهراستی پیشرفت تحصیلی رابطه مستقیمی با لهجه دارد؟
آیا کارشناسان عرصه آموزش و روانشناسی در این زمینه نظریه علمی خاصی را ارائه دادهاند؟
به جرات میتوان گفت تبریز و تبریزیها در تمامی طول دوره معاصر ایران همواره در بالاترین سطوح فرهنگی، تحصیلی و اجتماعی قرار داشته و دارند. شاید بتوان گفت تقریباً هیچ تبریزیی را نمیتوان یافت که از زبان مادری خود فرار کند و با فرزندش به زبان مادری تکلم نکند.
بالا بودن تعداد اساتید دانشگاهها، نویسندگان، متخصصان، پزشکان، فرهیختگان و… بهخوبی معرف شهر تبریز است.
بندرت میتوان تبریزیی را یافت که در حین فارسی صحبت کردن لهجه آذریش نمایان نشود. آیا لهجه داشتن تبریزیها باعث عقب افتادن خود و جامعهشان شده است؟ آیا تبریزیها از لهجه خود فرار میکنند و از لهجه داشتن خود شرم دارند؟ آنها خود، زبان مادریشان و لهجهشان را قبول دارند و بهجای انکار خود در پی پیشرفت خود و جامعهشان گام برمیدارند. در میان کوردها هم همین مثال در مورد مهاباد صادق است.
حال روی سخن با پدران و مادران عزیزی است که دانسته یا نادانسته با محروم کردن فرزند خود از زبان مادری تبر بر تنهی فرهنگ و هویت خود میزنند.
پدر و مادر عزیز و دلسوزی که نادانسته موهبت زبان مادری را از فرزندت دریغ میکنی، در ازای این موهبت چه چیزی عاید فرزندانتان میکنید؟ آیا بهتر نیست ضمن حفظ و پاسداشت زبان مادری، زبان فارسی و حتی دیگر زبانها را به فرزندتان یاد دهید؟ چراکه زبان مادری خود پایهای برای یادگیری دیگر زبانهاست و کودک دو یا چندزبانه به نسبت کودک تکزبانه باهوشتر بوده و مهارتهای اجتماعی را بهتر میآموزد.
زبان مادری قلب احساس و الهام است. بنابراین کسانی که با زبان مادری درمیافتند درواقع با عمیقترین جنبه روح مبارزه مینمایند و در آخر نیز سرشکسته خواهند شد. (هایدگر)
مهدی آزادبخت